* تاریخچه TRIZ :
شالوده های دانش TRIZ از سال 1946 توسط گنریچ آلتشولر بر اساس نتایج حاصل از مطالعه اختراعات مختلف پایه گذاری شد.
آلتشولر که به پدر TRIZ لقب دارد در سال 1926 در روسیه (شوروی سابق) متولد گردید. وی که از همان دوران نوجوانی نسبت به ابداعات و اختراعات کنجکاوی و علاقه خاصی داشت و اولین اختراع خود را در سن 14 سالگی انجام داد در اداره ی ثبت اختراعات مشغول به کار شد.
کار او کمک به مخترعین برای ثبت اختراعاتشان بود. او در حین کار، گاهی به حل مسائل فنی آنان کمک می کرد. در این دوران بود که او دریافت حل مسائل فنی که منجر به اختراع و نوآوری می شود به اصول و روش هائی فراتر از تکنیک های خلاقیت شناخته شده تا آن هنگام نیاز دارد. آلتشولر در طی مطالعات خود به این نتیجه مهم رسید که یک نظریه اختراع [17] بایستی دارای چند ویژگی اصلی از جمله موارد زیر باشد:
1- شامل یک فرایند گام به گام و نظام یافته باشد.
2- بتواند از میان گستره ای از راه حل ها مستقیما به بهترین راه حل (راه حل ایده آل یا کمال ) منجر گردد.
3- دارای ویژگی تکرارپذیری باشد .
4- بتواند ساختاری برای دانش ابداع ارائه نماید.
آلتشولر بیش از 20000 اختراع ثبت شده (پتنت) را مورد بررسی قرار داد تا متوجه شود اختراعات به عنوان مسئله های ابداعی (یعنی مسئله هائی که راه حل آنها مشخص نیست و بایستی آن را با روش های خلاق و ابداعی کشف کرد) چگونه حل شده اند.
از بین این تعداد آلتشولر 40000 اختراع مهم و برجسته و به عبارتی راه حل های خلاق و ابداعی اصلی را مورد مطالعه عمیق تر قرار داد. براساس نتایج حاصل از این نوع مطالعات خلاقیت شناسی تحلیلی، آلتشولر به کشفیات بسیار مهمی دست یافت و اصول، مفاهیم و روش های TRIZ را به عنوان یک علم نوین و بسیار با ارزش به جهان ارائه نمود .
البته این خلاقیت و نوآوری فوق العاده مهم آلتشولر متاسفانه همانند بسیار از کشفیات و اختراعات کوچم و بزرگ تاریخ در ابتدا درک نشده و با انواع مخالفت ها، مقاومت ها و بی مهری های تاسف برانگیز (آنچه که در خلاقیت شناسی تحت عنوان اینرسی خلاقیت و نوآوری نامیده می شود) مواجه شد و آلتشولر همانند بسیاری از دانشمندان و مخترعین سختی ها و مرارت های بسیار زیادی را متحمل گردید که مطالعه آن حاکی از اراده ی والا و تلاش و پشتکار شگفت انگیز آنان است.
به دلیل بی توجهی ها و مخالفت های اوی آن زمان، TRIZ نتوانست به خوبی در روسیه ایفای نقش نماید و بعدها جایگاه آن شناخته شد. پس از پایان جنگ سرد و گسترش ارتباطات، کشورهای اروپائی، آمریکا، ژاپن و دیگر کشورها با دانش TRIZ آشنا شده و با پی بردن به اهمیت فوق العاده زیاد آن بلافاصله آن را جذب کرده و ضمن به کارگیری درصد رشد و توسعه آن برآمدند.
چنان که در حال حاضر درباره TRIZ به عنوان یک دانش تخصصی تحقیقات وسیعی به عمل می آید و اصول و مفاهیم آن توسط بسیاری از دانشمندان، پژوهشگران، مدیران، مهندسان و کارشناسان رشته های مختلف علمی در جهت حل مسائل و ایجاد نوآوریها به کار گرفته می شود و همچنان به سرعت در حال گسترش و تکامل است.
بزرگ ترین خلاقیت و نوآوری آلتشولر به عنوان یک دانشمند علوم و مهندسی، یک دانشمند خلاقیت شناس و نیز به عنوان یک مخترع، خلاقیت و نوآوری او درباره خود موضوع خلاقیت و نوآوری می باشد.
آلتشولر به عنوان مخترع فنون اختراع و پایه گذار دانش TRIZ با تلاش و پشتکار بسیار جدی به مدت 52 سال در راستای رشد و توسعه آن یکی از اصلی ترین و موثرترین بنیانگذاران علم خلاقیت شناسی و از بزرگترین دانشمندان قرن بیستم محسوب می شود ( آلتشولر در سال 1998 در آمریکا این دنیا را ترک نمود). نقش و اهمیت نظریه TRIZ شاهکار علمی آلتشولر به قدری است که از جنبه ای می تواند در ردیف نظریه های علمی بزرگی مانند نظریه کوانتومی و نظریه نسبیت قرار گیرد و آلتشولر را با دانشمندان بزرگی مانند پلانک، انیشتین، شرودینگر، پیاژه و پائولینگ همسنگ نماید.
بنده معتقدم اگر چنانچه جایزه نوبلی نیز به نام جایزه نوبل خلاقیت شناسی (مانند جوایز نوبل فیزیک، شیمی و زیست شناسی) وجود می داشت بی گمان آلتشولر از شایسته ترین دریافت دارندگان آن می بود.
: TRIZ :
مقدمه :
واژه TRIZ (تریز) برگرفته شده از حروف اول کلمات در عبارت روسی زیر می باشد:
«Teoriya Resheniya Izobrototelskikh Zadatch» که برابر انگلیسی آن عبارت «Theory of Inventive Problem Solving» (با مخفف TIPS) است که به معنی نظریه حل ابداعانه ی مسئله می باشد.
این دانش در سراسر جهان تحت عنوان TRIZ شناخته می شود و متداول شدن این نام به این علت است که بنیانگذار آن، دانشمند خلاقیت شناس روسی گنریچ سائولویچ آلتشولر (G.S. Altshuller) (1998-1926) می باشد.
دانش TRIZ با نام ها و عنوان های توصیف گر مخفتلفی مانند
نوآوری نظام یافته[1]،
خلاقیت اختراعی [2]،
فناوری خلاقیت و نوآوری [3]
روش شناسی اختراع [4]
الگوریتم اختراع [5]
روش شناسی حل مسئله های ابداعی [6]
روش شناسی حل ابتکاری و ابداعانه ی مسئله [7]
مهندسی خلاقیت و نوآوری [8]، روش شناسی خلاقیت [9]
خلاقیت شناسی اختراع [10]
خلاقیت شناسی فناوری [11]
و مواردی از این قبیل نامیده می شود
* تعریف TRIZ:دانش TRIZ می تواند در دامنه ای از یک طیف مفهومی و گستره ای از تعاریف قرار بگیرد که یک انتهای آن نوعی جهان بینی خلاق یا رویکردی جامع به علوم و فناوری و انتهای دیگر آن انواعی از ابزارهای حل خلاق مسئله و فنون خلاقیت و نوآوری را شامل گردد.
آلتشولر TRIZ را تحت عنوان علم فناوری خلاقیت و نوآوری می داند. با نتیجه گیری از دیدگاه آلتشولر می توان TRIZ را نوعی علم خلاقیت شناسی (Creatology) دانست.
یکی از دانشمندان برجسته TRIZ به نام سیمون ساورانسکی این دانش را چنین تعریف کرده است :
« TRIZ عبارت است از یک دانش انسان گرای مبتنی بر روش شناسی نظام یافته [14] برای حل ابداعانه ی مسئله »
همچنین برخی صاحب نظران، TRIZ را این چنین تعریف می کنند:
«TRIZ عبارت است از نوعی رویکرد الگوریتمی برای حل ابداعانه مسائل فنی و فناورانه »
با توجه به عنوان های توصیف گر مختلفی که در قسمت (1) برای نامیدن TRIZ ذکر شد می توان به شناخت بیشتری درباره مفهوم کلی دانش TRIZ دست یافت.
؛ کیفیت پس از فروش ؛
یکی از مدیران آمریکایی که مدتی برای یک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود،
تعریف کرده است که
روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود می گذشتم. رفتار جوانکی نظرم را جلب کرد. او با جدیت و حرارتی خاص مشغول تمیز کردن یک ماشین بود. بی اختیار ایستادم. مشاهده فردی که این چنین در حفظ و تمیزی ماشین خود می کوشد مرا مجذوب کرده بود. مرد جوان پس از تمیز کردن ماشین و تنظیم آیینه های بغل، راهش را گرفت و رفت چند متر آن طرفتر، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاد. رفتار وی گیجم کرد.
به او نزدیک شدم و پرسیدم: «مگر آن ماشینی را که تمیز کردید متعلق به شما نبود؟»
نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت: «من کارگر کارخانه ای هستم که آن ماشین از تولیدات آن است. دلم نمی خواهد اتومبیلی را که ما ساخته ایم کثیف و نامرتب جلوه کند.»
نگرش ها موفقیت را رقم می زنند
مقدمه
حتما تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که خبر ترفیع و موفقیت نزدیکان خود را شنیده باشید . به عنوان مثال همکار ، برادر ، دوست ، خانواده و ... یکی از این نمونه ها را بیاد بیاورید و علت موفقیت آن فرد را همان گونه که در زمان رویارویی با خبر ، آ ن را تجزیه و تحلیل کردید ، بررسی کنید. ابتدا سعی کنید بیاد بیاورید آیا آن خبر شما را خوشحال کرده است یا ناراحت ! سپس بیاد آورید کدامیک از تحلیل های زیر یا چیزی مشابه آنرا به عنوان علت موفقیت آن فرد به خود و دیگران یادآور شدید :
1- آدم توانا و هوشمندی است
2- این اواخر به شدت کار می کرد
3- رییس حواشو داشت
4- خوش شانس بود
* تعریف اِسناد :
همه ما به نحوی از یکسری مکانیزم های فکری برای تجزیه و تحلیل و پیکربندی علل موفقیت و شکست خود و دیگران استفاده می کنیم. این مکانیزم ها در سراسر دنیا کم و بیش یکسانند و تفاوت های فرهنگی تأثیر زیادی در آنها ندارد.
فرایند های علی و منطقی ما برای توجیه و ریشه یابی موفقیت ها و شکست ها فرایندی است که امروزه آن را اسناد می نامیم. اسناد در روانشناسی به معنای نسبت دادن عللی خاص به پدیده ها و رفتار خود و دیگران است و مجموعه فرایند استنباط های ما از رفتارها و پدیده ها و اتفاقات می باشد .
نظره پردازان اسناد در پی یافتن توجیه و روش های تجزیه و تحلیل انسان برای اتفاقات و رفتار آدمی هستند و سعی دارند مکانیزم ها و الگوریتم های ذهنی انسان را در هنگام برخورد با پدیده های تازه و انواع رفتار و نحوه سازگاری وی با این تجربیات ذهنی جدید را دریابند.
اسناد را اولین بار فریتز هیدر بطور اختصاصی و مفصل مورد بررسی قرار داد. اما مطالعات تکمیلی و گسترش شاخه های این مفهوم کاربردی ، توسط دیگر دانشمندان ، پیگیری شد.
* اسناد موفقیت و شکست
اسناد با موضوع موفقیت و شکست را اولین بار "وینر" بطور علمی مطرح و تحقیقات خود را روی این موضوع متمرکز کرد. وینر در قالب چهارچوب اولیه نظریه اسناد به طرح نظریه اختصاصی تری در زمینه علت شناسی موفقیت و شکست از دیدگاه انسانی پرداخت . وی با مطرح کردن اهمیت و تأثیر نوع نگرش ها و نحوه تفکر افراد جامعه در میزان رشد و پیشرفت ملت ها و باروری اجتماعی ، چهار مؤلفه مهم را در فرمول بندی های ذهنی انسانی مطرح کرد. این چهار مؤلفه عبارتند از :
1- توانایی
2- تلاش
3- محیط
4- شانس
وینر درتکمیل نظریه خود به هر یک از مؤلفه های خود دو صفت از مجموعه صفات زیر را نسبت داد:
1- درونی – بیرونی
2- پایدار- ناپایدار
صفات گزینه 1 و 2 نسبت به یکدیگر در دو سر یک طیف قرار دارند و ما در اینجا مختصرا درباره آنا توضیح خواهیم داد.
* تعریف " پایدار و ناپایدار"
ما در روش های تفسیر خود ، خصوصیت پایداری را به اتفاقات و رفتارهایی نسبت می دهیم که ماهیت وجودی آنها از نظر ما همیشگی و دایمی باشد( مانند ضریب هوشی ( IQ ) ) و پدیده های ناپایدار، آنهایی هستند که ما زودگذر و موقتی فرضشان می کنیم. مانند برنده شدن در لاتاری که ناشی از شانس است و دایمی نیست با این توجیه که همیشه در لاتاری برنده نمی شویم.
با این مقدمه وینر چهار مؤلفه خود را به دو دسته تقسیم می کند :
1- توانایی و محیط ← پایدار
2- درونی – بیرونی ← ناپایدار
تعریف " درونی – بیرونی "
ما در روش های علت شناسانه خود ، مسوولیت رفتارها و پدیده ها را یا به خود شخص نسبت می دهیم و یا به جهان بیرون از فرد. مواردی مثل نمره خوب در امتحانات را می توان ناشی از خود فرد دانست ( البته همه اینگونه تفسیر نمی کنند ) و همان مثال لاتاری را می توان به عنوان شاهدی برای تایید دخالت صرف دنیای بیرون در شکل گیری رفتارها و پدیده ها در نظر گرفت.
وینر در طبقه بندی خود مؤلفه های چهار گانه خود را به صورت زیر در دو بازه قرار می دهد :
1- توانایی و تلاش ← دورنی
2- محیط و شانس ← بیرونی
در جدول زیر نحوه تلاقی این دو مجموعه طیف را مشاهده می کنید :
درونی بیرونی
پایدار توانایی محیط
ناپایدار تلاش شانس
پس اگر موفقیت پایدار و ماندگار و ناشی از خود فرد باشد ما آنرا به توانایی فرد نسبت می دهیم و همینطور سایر مؤلفه ها را با توجه به نوع شکل گیری پدیده استفاده می کنیم.
* بهترین اسناد
نکته مهمی است و باید با استفاده از مفهوم "کنترل" در روانشناسی آن را توضیح داد. در مفهوم کنترل ما به دو شاخه کنترل درونی و کنترل بیرونی بر می خوریم که دو احساس انسانی درباره اتفاقات دنیای بیرون هستند. در احساس کنترل درونی ، فرد این استنباط را دارد که بر وقایع و اتفاقات و مسیر و سرنوشت زندگی خود تسلط دارد و به اصطلاح سیستم کنترل زندگیش در درون وی قرار دارد.
در احساس کنترل بیرونی عکس این پدیده اتفاق می افتد و فرد خود را ناتوان احساس می کند و به غلبه دنیای بیرون بر اراده خود در مسیر زندگیش ایمان دارد.
مسلم است که احساس کنترل درونی باعث انگیزه و تلاش آدمی شده و انسان را از یک سنگ کف رودخانه به یک موجود تصمیم گیرنده پرانگیزه تبدیل می کند.
در بحث حاضر به نظر شما کدامیک از چهار مؤلفه وینر می تواند خوراک احساس کنترل درونی باشد ؟
با کمی دقت و تفکر می توان فهمید که دو مؤلفه درونی ( توانایی و تلاش ) با بحث کنترل درونی مرتبطند
و در حقیقت تفسیر وقایع و رفتارهای خود و دیگران با این دو مؤلفه و در نظر گرفتن این دو مؤلفه به عنوان علل رفتارها و نتایج احساس کنترل درونی خود را تقویت می کنیم.
یک مثال عینی در این زمینه افرادی است که موفقیت و پیشرفت دوستان خود را می بینند و آنرا نتیجه توانایی و تلاش وی می دانند و در تفسیر این موقعیت به خود می گویند : " من هم می توانم مثل او تلاش کنم و موفق شوم. هیچ عامل دیگری غیر تلاش و استعداد در موفقیت فلانی دخیل نبود." روی دیگر سکه این است که شما به خود بگویید فلانی شانس آورد و جای خوبی هم افتاده بود! با این تفسیر شما احتمال موفقیت خود را ناچیز در نظر می گیرید ؛ زیرا احتمال و شانس و عوامل محیطی خیلی متغیرند و در کنترل شما هم نیستند. پس هیچگاه شروع نمی کنید.
** نتیجه **
به زندگی خود نظر بیافکنید و به نحوه توجیه موفقیت و شکست های خود دقت کنید . چه عواملی را همیشه در این توجیهات استفاده می کنید ؟ درونی یا بیرونی ؟ در نظر داشته باشید که بهترین و مؤثرترین مؤلفه وینر تلاش است و تجزیه و تحلیل های شما باید بیشتر به سمت این مؤلفه گرایش پیدا کند.
به عنوان مثال اگر نمره خوبی بگیرید :
1- من آدم باهوشی هستم
2- من خیلی تلاش کردم؛حقم بود موفق شوم.
3- امتحان ساده ای گرفته بودند.
4- شانس آوردم از همان جایی که خوانده بودم سوال دادند.
شک نکنید که نحوه تفسیر شما از موفقیت ها و شکست های خود ، در جایگاهی که اکنون در زندگی ایستاده اید بسیار مؤثر بوده است . احساس کنترل شما درونی است یا بیرونی ؟
مسلما تغییر سخت است و صرف انرژی و زمان برای پیشرفت سخت تر . پس اکثر افراد که البته اکثریت متوسط و ضعیف را تشکیل می دهند سعی می کنند از راه های میان بر و کم زحمت به موفقیت برسند . پس به شانس ( شرکت در قرعه کشی های زیاد ) یا محیط (با برقراری ارتباط های کاری بجای استفاده از مهارت های خود ) به عنوان نجات دهنده خود امید بسته اند و همه می دانیم که چه امید های واهی و شکننده ای است این امیدها.
مهمترین نکته این است که آیا حاضرید کمی بیشتر سختی بکشید و از نیروی فکر خود بیشتر استفاده کنید ؟
انیشتین می گوید : " تفکر سختترین کار در این جهان است ." مسلما راه درازی است راه موفقیت ولی بسیار پرثمر و تضمین شده است و نتیجه ای درخشانی در پی دارد.
سئوال آخر امتحان
من دانشجوی سال دوم بودم. یک روز سر جلسه امتحان وقتی چشمم به سوال آخر افتاد، خندهام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخی کردن داشته است. سوال این بود: «نام کوچک زنی که محوطه دانشکده را نظافت میکند چیست؟»
من آن زن نظافتچی را بارها دیده بودم. زنی بلند قد، با موهای جو گندمی و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا باید میدانستم؟
من برگه امتحانی را تحویل دادم و سوال آخر را بیجواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجویی از استاد سوال کرد آیا سوال آخر هم در بارمبندی نمرات حساب میشود؟
استاد گفت: «حتماً» و ادامه داد: «شما در حرفه خود با آدمهای بسیاری ملاقات خواهید کرد. همه آنها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما میباشند، حتی اگر تنها کاری که میکنید لبخند زدن و سلام کردن به آنها باشد.»
من این درس را هیچگاه فراموش نکردهام