.... مــــدیـــران بخـــوانـــنـــد ....

جدیدترین مقالات و نکات مهم مدیریتی برای مدیران امروز و فردای ایران زمین

.... مــــدیـــران بخـــوانـــنـــد ....

جدیدترین مقالات و نکات مهم مدیریتی برای مدیران امروز و فردای ایران زمین

ایده یعنی ...

      یکی از مسائلی که می‌تواند یک کارآفرین را کاملاً ذوق‌زده کند و به هیجان آورد، رسیدن به یک فکر و ایده‌ی جدید است. محصولی جدید، راهی نو، طرحی تازه و کاری متفاوت می‌تواند در آنان ایجاد انرژی کند و آن‌ها را برای رسیدن به نمونه‌ی عینی یک ایده‌ی ذهنی برانگیزد.

کارآفرینان معمولاً برا ی انجام کارها و فعالیت‌های خود از ایده‌های نو کمک می‌گیرند. ممکن است این ایده و طرح جدید زاییده‌ی ذهن خود کارآفرین باشد. در غیر این‌صورت از ایده‌های کارکنان خود کمک می‌گیرد و به استقبال نظرهای بدیع آنان می‌رود. به عبارتی دیگر مهارت ویژه‌ی یک کارآفرین اولا توانایی شناسایی افرادی است که ایده‌های بکر و عملی در ذهن دارند، ثانیاً توانایی ایجاد فضایی مساعد برای پرورش طرح‌های آنان است. بدین ترتیب سازمانی که با مدیریت یک فرد کارآفرین فعالیت می‌کند مرکزی برای رشد و پرورش استعدادها و ایده‌هایی ناشناخته است. ایده‌هایی که بعضاً مضحک و عجیب به نظر می‌رسد. کارآفرینان بر روی همین ایده‌ها سرمایه‌ی فکری، زمانی و مالی می‌گذراند تا شکوفه شوند. حتی بسیاری از کارآفرینان بر این باورند که یک ایده‌ی موفق آن است که در ابتدا اعجاب همگان را برانگیزد و حتی آنان را به خنده وا دارد.

o          

            بهترین ایده ها از منشی ها و دانش آموزان به دست می آید.( ساموئل والتون)

o        ایده می تواند به خاک بخورد یا به جادو تبدیل شود ، این بستگی به فردی دارد که با آن برخورد می کند.(ویلیام برنباخ )

o        همواره افکار خود را روی کاغذ بیاورید و نگذارید از ذهنتان فرار کند. ( دکتر رابینز)

o        فکر خوبی دارید؟ چرا نشسته اید؟ کاری برایش بکنید . ( مارک تواین)

o        سر باد کرده بهتر از مغز چروکیده است. (ضرب‌المثل چینی)

o        در یک شرکت فعال و خلاق، علاوه بر تجربه و توسعه، ایده‌ها در حکم خون سازمان است. (ریچارد برانسون)

o        با کار کردن بر روی ایده‌هایتان به انها ارزش دهید. (دکتر رابینز)

o    هرگاه کسی عقیده‌ی نویی را ارائه می‌کند، می‌داند که ‌ده‌ها نفر پیش از او نیز آن را در سر داشته‌اند، اما تنها در سر(جک ولش)

o        تازگی و جدید بودن یک ایده از سهولت اجرای آن اهمیت کمتری دارد. (میرا مالساناگا)

o    اندیشه‌هایی که دیروز در سرتان می‌گذشت، امروز شما را آفریده. اندیشه‌هایی که امروز در سرتان می‌گذرد، فردای شما را خواهد ساخت. (کاترین پاندر)

o        یک ایده می‌تواند به خاک بخورد و یا به جادو تبدیل شود، این بستگی به فردی دارد که با آن برخورد می‌کند. (ویلیام برنباخ)

o    وقتی عقیده‌ی خوب کسی را می‌کشی، قسمتی از خود او را نیز می‌کشی.
(جک ولش)

o        راجع به ایده‌هایتان بیندیشید و آن‌ها را به هم پیوند دهید. (دکتر شوارتز)

o        همواره افکار خود را روی کاغذ بیاورید و نگذارید از ذهنتان فرار کند.(دکتر رابینز)

o        تا زمانی که خودت طرح و ایده‌ی بهتری برای پیشنهاد دادن نداری نظرهای دیگران را سرکوب نکن.(میشل دل)

o        توانایی یک مدیر در تبدیل یک جلسه به یک محیط تفکر بزرگ‌ترین دارایی یک شرکت است. (نانسی کلین)

o        اگر ایده‌های شما مورد تمسخر و استهزای متخصصان و کارشناسان قرار نگیرد، ارزشی نخواهد داشت. (رگ ریوانز)

o    ایده‌های پرتوان تا پیش از آنکه به کار گرفته شوند، افسون‌گرانی سراپا بی‌حاصل بوده‌اند. شورانگیزی ایده‌ها در تحقق آن‌ها است.( ریچارد باخ)

o    هر چه دیده و لمس می‌شود، روزگاری ایده‌ای نادیدنی بوده‌ است که سرانجام کسی جان بخشیدن به آن را انتخاب کرده است.(ریچارد باخ)

مدیریت خلاقیت و نوآوری

 

 مدیریت خلاقیت و نوآوری 

 

       براد بردBrad Bird* شاید خلاق ترین و درخشان ترین کارگردان هالیوود نباشد، اما مسلما یکی از درخشان ترین و با استعداد ترین کارگردانان در زمینه مدیریت و بهینه سازی عملکرد تیمش است. به تازگی او در مورد 9 نکته عملی و سرنوشت سازی صحبت کرده است که با عمل به آنها، او و تیمش تبدیل به موفق ترین تیم انیمیشن در هالیوود و بلکه جهان شده اند . 9 نکته ای که مستقیما از ذهن و نبوغ بی نظیر براد برد سرچشمه گرفته است و در اصول مدیریت تیمی کلاسیک جایی ندارد! شما را به کلاس درس براد برد دعوت می کنم: 

درس اول: گاوهای پیشانی سفیدتان** را یکجا جمع کنید! 

    من وقتی که برای اولین بار به پیکسار رفتم (برای پروژه باورنکردنی ها) ، به اونا گفتم من گاوهای پیشونی سفیدتونو میخوام ! اونایی رو به من بدید که همه رو از خودشون نامید کردن! اونایی رو به من بدید که دوست دارن کارها رو به روش دیگه ای انجام بدن و هیچکس حاضر نیست به ایده هاشون حتی توجه کنه! من اونایی رو میخوام که احتمالا درآستانه اخراج شدن هستند! خیلی از این آدما یاغی و سرکش تلقی میشدند به این دلیل که اونا میخواستند کارها رو به روش های تازه و نامعمول انجام بدن اما هیچکس حاضر نبود چنین فرصتی به اونا بده ، چرا که شیوه های قدیمی هنوز هم خیلی خوب جواب میدادند. من به این آدمای یاغی و سرکش فرصتی دادم تا تئوری هاشونو به اثبات برسونن و ما تونستیم عملکرد هایی را در استودیو تغییر بدیم. 

درس دوم: کمال ، دشمن نوآوریست!  

     من مجبور شدم بعضی از اعضای تیمم رو که اصرار داشتند همیشه و در همه حال بهترین کارشونو انجام بدن کمی تکون بدم. با گفتن اینکه استفاده از تقلب های کثیف در بعضی موارد مجازه، به اونا شوک وارد کردم! من به اونا گفتم : ببینید، کی گفته که ما مجبوریم آب و امواج رو تو کامپیوتر بسازیم؟ ما میتونیم از امواج آب توی استخر فیلم بگیریم و از اون توی فیلممون استفاده کنیم! البته من هرگز چنین کاری نکردم .اما با اشاره کردن به این موضوع، به افرادم حالی کردم که لازم نیست همیشه و در همه جا کامل ترین نوع کار رو ارائه بدهند. تمام نماهای یک فیلم قرار نیست که باهم برابر باشند. نماهای اصلی باید کامل و عالی و بی نقص باشند، باقیشون باید خیلی خوب باشند، و چند تایی هم خب…کافیه که انقدر خوب باشند که یکدستی فیلم به هم نخوره! 

درس سوم: دنبال سختی و مشکل بگردیم 

     کسانی را انتخاب کنید که از سختی و مشکل لذت ببرند. این آدمها وقتی که درگیر کار میشن خلاقیت و نوآوری را با خودشون میارند. اینجور آدما میتونن آدمای ساکت یا پرهیاهو و یا یه چیزی بین این دو مورد باشند . اما همه شون یک نکته مشترک دارند و اونم اینکه روح بیقرار و کاوشگری دارند.اونا همیشه میگن: میخوام با مشکل دست و پنجه نرم کنم، حتما یه کاری هست که من بتونم انجام بدم. اگه همون موقع دما سنج داشته باشید میتونید گرما و حرارتی رو که از این آدما بیرون میزنه رو به چشم ببینید! 

درس چهارم: نوآوری در خلاء اتفاق نمی افتد 

    من همه رو توی یه اتاق جمع کردم. این بر خلاف روشی بود که مدیر قبلی انجام میداد. اون عادت داشت که افرادو دونه به دونه و جداگانه ملاقات میکرد، طرح ها و نوشته هاشونو میدید، اصلاحیاتشو انجام میداد و بعد اونا رو به اون فرد بر میگردوند. من همه رو یه جا جمع کردم و بهشون گفتم: ببینید، ما یه تیم جوون هستیم . تشکیل شده از هنرمندایی که هرکدوم نقاط قوت و البته ضعف هایی هم داریم. اما اگه با هم متحد بشیم میتونیم قوی ترین تیم انیمیشن در تمام دنیا بشیم. خوب من از شما بچه ها میخوام که بیایید جلو، در مورد ایده هاتون صحبت کنید و طرح هاتونو نشون بدید. هرکسی ممکنه همزمان مورد نقد واقع بشه و تشویق هم بشه… ماقراره باهم کار کنیم… 

درس پنجم: تشویق، خلاقیت را مقرون به صرفه میکند 

     برحسب تجربه من فهمیدم که نکته ای که بسیار در پایین آوردن هزینه ها موثره، اما هرگز در صورتحسابها قید نمیشه، تشویقه، دلگرمی و روحیه دادنه! اگه به افرادت دلگرمی و روحیه ندی، در ازای هر یک دلاری که خرج میکنی، فقط 25 سنت گیرت میاد! اما اگه تشویق و تایید در کار باشه، اونوقت در ازای هر یک دلار، 3 دلار بدست میاری! استودیو ها خیلی بیشتر باید به دلگرمی دادن و روحیه دادن توجه کنند. 

درس ششم: از خودتان در برابر موفقیت محافظت نکنید! 

     نخستین قدم در دستیابی به یک هدف غیرممکن، اینه که باور داشته باشیم که غیر ممکن به دست آمدنی است. اما شما اینو آسون به دست نمیارید . شما باید برای دست یابی به موفقیت ، جرات و جسارت خطر کردنو داشته باشید. جرات خطر کردن، مرز موفقیت شماست. جایی است که ممکنه سقوط کنید یا بالا برید. فکر و انگیزه ایست که هرروز صبح شما رو از خواب بیدار میکنه.  

درس هفتم: یادگیری را تشویق کنید 

    چیزی که ما همیشه در پیکسار تشویق میکنیم، یادگیری فرا تر از حیطه تخصصه. اگر کسی در بخش نورپردازی در پیکسار کارمیکنه و دلش میخواد که متحرک سازی رو یاد بگیره، خیلی خوب، میتونه بره و در کلاسهای متحرک سازی پیکسار شرکت کنه. ما در پیکسار کلاسهای زیادی داریم. کلاسهای داستان نویسی، فوتوشاپ، حتی دفاع شخصی! یادگیری و آموزش یکی از نکاتیه که آدمها رو کاملتر میکنه و خلاقیت رو افزایش میده. 

درس هشتم: از شر آدمهای کم مایه و ضعیف خلاص بشوید 

   آدمهای منفعل و ضعیف و یا آدمهای سلطه طلب و متجاوز، آدمهایی که ماهیت خودشونو در جمع نشون نمیدند اما بعد در خلوت و در پشت صحنه شروع به فعالیت میکنند، اینطور آدمها سمی هستند. من همیشه این آدمها رو خیلی زود تشخیص میدم و حذفشون میکنم. 

درس نهم: پول درآوردن نباید هدف باشد  

    وقتی که من سالها پیش وارد استودیوی دیزنی شدم، استودیوی دیزنی درست مثل یک کادیلاک زیبای کلاسیک بود که زیر بارون رها شده باشه. طرز فکر مدیران در اون زمان این نبود که بگن: ما چه امکانات عالیی در اختبار داریم. امکاناتی که ما داریم درست مثل موشکیه که میشه باهاش تا مریخ رفت، بیااید ببینیم چه کارهای زیادی میشه با این امکانات کرد…. نه! برعکس اونا در حال ناله کردن چنین جملاتی بودند: ما اصلا والت دیزنی رو نمیشناسیم! ما نمیدونیم که اون چیکار میکرد! دیگه نباید کاری انجام بدیم، بذارید استودیو رو همینطوری که هست حفظش کنیم، کارهای جدید ممکنه همه چیزو خراب کنه… 

خوب حالا من به شما میگم، کلام جادویی دیزنی این بود: من انیمیشن نمیسازم که پول دربیارم، من پول درمیارم که انیمیشن بسازم! این بزرگترین تفاوت در استودیو های دیزنی، در زمان حیات او و پس از مرگ او بود. و این حقیقت پیکسار و بسیاری دیگر از استودیو های تولید انیمیشن است. ممکنه برای خیلیها دور از ذهن باشه،اما راه موفقیت دراز مدت برای تمام کمپانی هایی که کار خلاقه میکنند اینه که پول درآوردن نباید هدف باشه… 

 

                          موفق باشید.شیخی

اصول خلاقیت

   

اصول خلاقیت


به نظر بسیاری از مردم خلاقیت چیزی تنها درخور هنرمندان و دانشمندان است. اما این غفلت از این نکته است که ما در زندگی روزمره با مسائل بی شماری روبرو می شویم که تنها با تفکر خلاق است که می توانیم راه حل این مشکلات را پیدا کنیم. وقتی که نقشه می کشیم که چطور پول بیشتری به دست بیاوریم یا چطور فردی را که دوستش داریم خوشحال کنیم به خلاقیت احتیاج داریم. خیلی ها هم فکر می کنند خلاقیت یعنی این که منتظر «الهام» بمانیم. واقعیت این است که بعضی از ما از بعضی دیگر خلاق ترند اما اشتباه است که خلاقیت را یه وضعیت انفعالی بدانیم. در عین این که الگوریتم مشخصی برای خلاقیت وجود ندارد، مهارت و تکنیک هایی وجود دارد که با آموزش و عمل به آنها می توان نیروی خلاقه را تقویت کرد. 
 اما برای شروع لازم است سه اصل مهم و زمینه ساز خلاقیت را بدانیم : 
 
اصل اول خلاقیت
   
ایده های جدید از عناصر قدیمی ساخته می شوند  
 
یک ایده جدید می تواند یه نظریه جدید، یک محصول جدید، یک راه حل جدید برای یک مساله و یا یک مفهوم جدید برای یک اثر هنری باشد. ارائه یک چیز جدید یعنی خلق یک چیز متمایز و خاص. نکته کاربردی اینجا این است که برای خلاق بودن باید آمادگی انحراف از سنت ها و روزمرگی ها را داشته باشیم. بسیاری از افراد به پیروی از دستورالعمل ها عادت کرده اند و از کشف و چالش با هر چیز جدیدی می ترسند. کشف چیزهای جدید، جسارت و روحیه ای جستجوگر و کنجکاو می طلبد.
اما این ایده های جدید از کجا می آیند؟ جواب این است: ایده های جدید در واقع همان ایده های قدیمی هستند که ترکیب وترتیبی جدید یافته اند.
چگونه ما از ایده های قدیمی ایده های جدید می سازیم؟ واقعیت این است که اید ها از عناصری تشکیل شده اند و ما دنبال ترکیب های جدیدی می گردیم که با پیوند دادن ایده های مختلف به هم، حذف بعضی عناصر و جایگزین کردن آنها با عناصری دیگر به دست می آیند. مثلا ایده تلفن همراه را در نظر بگیرید: این ایده از ترکیب ایده انتقال بی سیم اطلاعات و ایده تلفن حاصل شده است.
اصل اول، مفهوم تلویحی دیگری هم دارد و آن این که عناصر خلاقه به ذخیره اطلاعاتی ای بستگی دارد که برای «بازآرایی» در اختیار داریم. هر چه دامنه اطلاعاتی شما محدودتر باشد منابع کمتری برای خلق ایده های جدید (عناصر کمتری برای ترکیب کردن) خواهید داشت. به همین دلیل است که کنجکاوی روشنگرانه و کسب دانش به تقویت نیروی خلاقه کمک می کند. نیز از همین روست که برای حل مسائل مختلف مشورت با افراد مختلف با تخصص های متفاوت مفید واقع می شود. 
 
 
اصل دوم خلاقیت :   
همه‌ی ایده‌های جدید هم‌سنگ نیستند  
 
خلاقیت صرفا خلق ایده های جدید نیست؛ خلاقیت ارزشمند، خلق ایده های جدید و مفید است.
خلاقیت را می توان به دو نوع کاربردی و هنری تقسیم بندی کرد. خلاقیت هنری شامل خلاقیت در آثار هنری و بیان احساس هنرمند از طریق قالب های مختلف هنری است. گرچه تفکر قضاوت کننده متضاد با خلاقیت هنری نیست اما تقویت تفکر قضاوت کننده قطعا به تقویت تفکر خلاق هنری نمی انجامد؛ در حالی که تفکر قضاوت کننده در فرآیند خلاقیت کاربردی ضروری است.
خلاقیت کاربردی مثلا طراحی یک محصول یا ارائه یه نظریه علمی، دو مرحله دارد. اول ایده سازی، دوم ایده سنجی. تفکر قضاوت کننده در اینجا به ما کمک می کند بسنجیم که هریک از این ایده های جدید تا چه حد عملی و سودمند هستند.
بعضی معتقدند که میدان دادن به تفکر قضاوت کننده به تفکر خلاق لطمه می زند و آن را محدود می کند. در این مورد باید گفت که لازم نیست همیشه قضاوت کننده باشیم. در واقع باید دو مرحله ای عمل کنیم. ابتدا میدان را به تفکر خلاقه بدهیم و بدون ارزشیابی و محدودیت به طرح ایده های جدید بپردازیم. سپس در مرحله دوم با درنظر گرفتن امکانات و محدودیت ها به ارزشیابی ایده ها بپردازیم. 
 
 
اصل سوم خلاقیت :  

خلاقیت با توانایی ارتباط برقرار کردن بین چیزهای مختلف تقویت می شود 
 
ذخیره اطلاعاتی ما، منبع عناصر سازنده‌ی ایده‌های جدید ما را تشکیل می دهد اما نباید فراموش کرد که گاهی ایده های سودمند از منابع غیرمنتظره می آیند. بنابراین اگر می خواهیم خلاق باشیم باید خود را برای کشف روابط بین چیزهای مختلف و حتی شاید به ظاهر کاملا بی ربط آماده کنیم. این در درجه اول یعنی این که باید دامنه اطلاعاتی خود را گسترش دهیم. افراد خلاق عموما افرادی هستند که زیاد می خوانند، بسیار کنجکاوند و معمولا مصمم به اکتشاف در موضوعاتی هستند که ممکن است بلافاصله نتیجه ندهند. در درجه دوم باید مطمئن شویم روند مطالعه ما به درک عمیق از ارتباط بین مفاهیم کلیدی می انجامد. مطالعه صرفا به معنی ازبرکردن قطعاتی از اطلاعات بی ربط نیست؛ ما باید اطلاعاتی که داریم از زوایای مختلف و به گونه ای سازمان‌مند بررسی کنیم تا به شناخت عمیق تری از آنها دست یابیم.  

خلاقیت چیست ؟

خلاقیت چیست 


به طور حتم تا به حال در این باره زیاد فکر کرده‌اید که خلاقیت چیست و چطور می‌توان آدم خلاقی بود. بعضی‌ها فکر می‌کنند خلاقیت یعنی خلق چیزی از هیچ اما این‌طور نیست. در حقیقت، خلاقیت نوعی توانایی در تولید ایده‌های نو از طریق ترکیب، تغییر و دوباره به‌کارگیری آنها و ارائه یک طرح جدید است.
گاهی ممکن است در اثر این ترکیب و تغییر، ایده‌ای بسیار خلاقانه، برجسته و عالی ظهور کند و گاهی هم یک ایده ساده، خوب و عملی. در هر حال هر دو توانسته‌اند تاثیر شگفت‌انگیزی از خود بر جای بگذارند. خلاق بودن به سن و سال ربطی ندارد. همه کودکان، نوجوانان و بزرگسالان از این توانایی و قابلیت برخوردارند و با توجه به نیروهای درونی خود- که عبارت است از مجموعه باورها، احساس‌ها، تربیت‌ها، باورهای متافیزیکی و پرورش آنها- می‌توانند خلاقیت را در خود تقویت کنند.
انسانی که برای اولین بار با ترکیب چند ماده خوراکی توانسته غذایی خوشمزه تهیه کند، بدون شک خلاقیت بالایی داشته است. افراد خلاق به سختی و با پشتکار فراوان تلاش می‌کنند تا ایده‌ای را در ذهن خود پرورش دهند و سپس به آفرینش راه‌حل‌های نو و سودمند در جهت عملی کردن آن ایده می‌پردازند. این جمله را هم از گوته - شاعر آلمانی- بگوییم تا امیدوارتر شوید؛ در مورد همه نوآوری‌ها و خلاقیت‌ها یک حقیقت ساده وجود دارد؛ از همان لحظه که شخص تصمیم به انجام کاری نو می‌گیرد، امدادهای غیبی به کمک او می‌آیند.