۱. از بهترین افراد استفاده کنید
علت اهمیت: فاصله ی بهره وری بین کارمندان عالی و متوسط باید مدنظر قرار گیرد. اگر برای انجام پروژه ای که در دست دارید فرجه ی کمی دارید و کیفیت کار نیز برایتان مهم است، حتماً بهترین ها را در تیم جمع کنید. ممکن است استخدام آنها کمی برایتان گران تمام شود، اما از طریق آنها بیشترین بازده نصیبتان خواهد شد. آن ضرب المثل قدیمی در اینجا صادق است: "هر چقدر پول بدهی، آش می خوری."
راهکار: افرادی را استخدام کنید که اطلاعات مربوط به سوابق کاریشان مانند بهترین کارمند شرکتتان باشد (در امورد مالی باتجربه باشند، طی 5 سال گذشته فقط دوبار تغییر شغل داده باشند، باانگیزه، مشتاق و علاقه مند باشند). دقت کنید که افرادی که انتخاب می کنید، مهارت های مورد نیاز (مثل مهارت های اجتماعی، شخصیت و انگیزه) و قدرت ذهنی لازم برای حل مشکلات و تجزیه و تحلیل مسائل و همچنین چشمی باریک بین داشته باشند. البته ممکن است به خاطر فرجه ی کمی که دارید، مجبور شوید که کمی در استخدام اعضاء عجله به خرج دهید. باید هر طور شده از عجله اجتناب کنید. به دقت افراد را بررسی کرده و بعد انتخاب کنید تا نتیجه ی مورد نظر عایدتان شود.
2. کارها را برحسب مهارت و انگیزه تخصیص دهید
علت اهمیت: مدیران هیچگاه کارمندان را تشویق نکرده و به آنها انگیزه نمی دهند: این خود افراد هستند که باید در خود انگیزه ایجاد کنند. اگر کارها را برحسب انگیزه ی هر فرد به او واگذار کنید، مطمئن باشید که به خوبی انجام خواهد شد. اگر به کارمندان خود اجازه دهید که در حوزه ی مورد علاقه شان فعالیت کنند، هیچگاه با مشکل مواجه نخواهید بود.
راهکار: رفتار مدیر می تواند به کارمندان کمک کند تا انگیزه های درونی خود را بشناسند. مدیر باید یک مربی باشد تا ثبات و توافق در امور حاصل شود. اگر مدیر بتواند از روی شخصیت کارمندان پی به مهارتهای آنها ببرد، بسیار موفق خواهد بود. به طور مثال کارمندی که روابط عمومی خوبی دارد، اگر در پشت زمینه از او کار گرفته شود، اعتماد به خود را از دست می دهند و نخواهد توانست به خوبی کار کنند. افراد فعال و آنها که دوست دارند زود نتیجه ی کار خود را ببینند، اگر در قسمت فروش به کار گرفته شوند موفقیت زیادی از آنِ شرکت خواهند کرد.
3. تعادل ایجاد کنید
علت اهمیت: اکثر پروژه ها نیازمند آمیزه ای از فعالیت ها است. تیم گروهی باید مجموعه ای متوازن و متعادل از مهارت ها دارا باشد، به خصوص اگر اکثر اعضاء در رشته ی خود متخصص باشند (مشاوران، تحلیل گران، متخصصین فناوری اطلاعات و...). همه این مهارت ها در روند انجام پروژه باید به کار آیند و فقدان یکی از این نیازها باعث اختلال در کار خواهد شد. مدیران باید توجه داشته باشند که علاوه بر متعادل کردن مهارت ها، باید شخصیت های افراد دخیل در کار را نیز متعادل کنند تا اختلافی بین اعضاء گروه پیش نیاید.
راهکار: توازن و تعادل باید در شخصیت و خلق و خوی افراد نیز ایجاد شود، چون باعث می شود که اعضاء رابطه ی خوبی با هم برقرار کنند. مدیر وظیفه دارد که ارتباطات بین گروه را به خوبی تحت نظر داشته باشد. تا حد ممکن باید در تلاش باشد که از افرادی در پروژه استفاده کند که قابل انعطاف باشند و بتوانند با افراد مختلف سازگاری پیدا کنند.
4. ترکیب تیم را کنترل کنید
علت اهمیت: پیش بینی اینکه ترکیب تیم انتخاب شده صحیح است و موفق خواهد بود یا خیر بسیار مشکل است؛ از اینرو مدیر باید به طور مداوم بر تیم نظارت داشته باشد. اگر به کسی که به خوبی با ترکیب تیمی تطابق ندارد اجازه داده شود که در تیم باقی بماند، مطمئناً عملکرد تیم دچار مشکل خواهد شد.
راهکار: تشخیص خود گروه بسیار مهم است. همیشه افرادی در تیم وجود دارند که باعث نگاه داشتن اعضاء کنار همدیگر می شوند. با اینکه ممکن است مدیر بخواهد این "دلقک گروه" را به خاطر عدم فعالیت بیرون بیندازد، اما اعضاء وجود آن فرد را به خاطر جوک ها و لطیفه هایش برای بقای گروه ضروری می دانند. وظیفه ی مدیر این است که هر از چند گاهی با اعضاء تیم به صورت تکی صحبت کند تا متوجه اشکالات کار شود.
5. امتیاز بدهید، سرزنش نکنید
علت اهمیت: زیاد به دنبال مقصرها نباشید. انگشت گذاشتن روی یک نفر در تیم، انعکاس منفی بر تیم خواهد داشت و به قیمت اتلاف زمان و کیفیت کار تمام خواهد شد. هر موفقیت کوچک داخل تیم را جشن بگیرید و اعضاء تیم را تشویق کنید. اینکار باعث خواهد شد که همدلی و رفاقت خوبی بین اعضاء ایجاد شود.
راهکار: یک مربی باشید، نه در جستجوی ستاره ها. بگذارید افراد اشتباه بکنند—این تنها راه آموزش آنهاست. یک مدیر باید این قابلیت را داشته باشد که از جنبه های خوب هر فرد در جهت منافع تیم استفاده کند. رفتارها و اعمال صحیح و مثبت را تشویق کنید تا افراد برای انجام دوباره ی آن انگیزه داشته باشند.
6. با اعضاء تیم مهربان باشید
علت اهمیت: تمرکزتان باید بر انجام کار باشد. به همه ی اعضاء تیم فرصت دهید تا توانایی ها و استعدادهایشان را نشان دهند. آنها را به همکاری ترغیب کنید، چون همانطور که می دانید دستاوردهای تک نفره اگر باعث موفقیت تیم نشود، به هیچ دردی نمی خورد.
راهکار: افراد دوست دارند که مورد توجه قرار گیرند. مدیر تا می تواند باید حس توجه و علاقه را در تیم به وجود بیاورد. باید اعضاء را به ریسک کردن تشویق کند و به آنها یاد دهد که چطور با شکست مواجه شوند. افراد را باید در درجه ی اول اهمیت قرار دهد و اشتباهات را قدمی برای پیشرفت به حساب بیاورد.
7. عملکردهای تیم را مداوماً مرور کنید
علت اهمیت: هنگام مواجهه ی تیم با فراز و نشیب ها و تغییرات، وظیفه ی مدیر این است که هدف اصلی را به یاد اعضاء بیاورد. و به آنها کمک کند تا با استفاده از تجربیاتی که حین این تغییرات به دست آورده اند، تیم را به سمت موفقیت همراهی کنند.
راهکار: تیم باید از هر تغییر یا پیشرفت که می تواند بر عملکرد تیم تاثیر بگذارد، باخبر باشد. مدیر باید اطمینان یابد که هدف اصلی گروه برای همه ی اعضاء جا افتاده است و هیچ تردیدی در آنها وجود ندارد. تا می تواند باید اعضاء تیم را تشویق کند و آنها را در پیشبرد هدف گروه همراهی کند.
یک تیم موفق!
ساختن و جمع و جور کردن یک گروه خوب مسئله ای چالش انگیز است. نیازمند برنامه ریزی هوشیارانه و دقیق است. سه درس اصلی این است: با اعضاء صادق باشید، به آنها فرصت عمل دهید، و آنها را تشویق کنید. اولی به آنها هدف می دهد، دومی به آنها توانایی عمل می دهد و آخری باعث می شود که حتی روزهای تعطیل هم سر کار حاضر باشند.
پیشنهاد به مدیران منابع انسانی
۱ - زیاد به پای کارمندان نپیچید که خودتان را فراموش کنید. نقاط ضعف خود را کشف کنید و آنها را اصلاح کنید. وقتی این متن را میخوانید متوجه موضوع میشوید.
۲ - بهترین افراد
به عنوان یک مدیر شما هم مثل سایر افراد گروه. باید خوب باشید. با انتخاب بهترین افراد در تیم به سایرین این فرصت را بدهید که رشد کنند و موفق شوند.
یک برنامه مناسب و هدفمند برای استخدام و گزینش بهترین افراد تهیه وبه سازمان کمک کنید
۳- تیم خود را سازماندهی کنید
این که همه افراد تشویق شدهاند برای موفقیت در کار تلاش کنند کافی نیست. آنها باید با هم هماهنگ باشند و با هماهنگی فعالیت کنند تا به اهداف کل تیم برسند.در نتیجه، اگر ما فقط از آنها بخواهیم که تنها کار خودشان را انجام دهند، دیگر برای ذوب کردن آنها در یک تیم منسجم به شما به عنوان مدیر نیازی نداریم.یک مدیر خوب سه ماهه تیم خود را جمع میکندودر سه ماه بعدی میترکاند.شما شش ماه فرصت دارید تاارشدیت خودرا ثابت کنید.
۴- در مدیریت زمان بهترین باشید
تنها چیزی که به اندازه پول در شرکت شما نیاز به مدیریت دارد، زمان است. هر چقدر در مدیریت زمان موفق شوید، به عنوان مدیر، موثرتر و موفقتر خواهید بود.لفظ وقت ندارم راازخود دور ومحو سازید.
۵- روابط عمومی قوی داشته باشیدروابط عمومی قوی شاخصترین مهارت یک مدیرمنابع انسانی است. در نتیجه، سایرین به او نیاز دارند. اگر نتوانید به عنوان مدیر، دیدگاههایتان را منتقل کنید، نمیتوانید یک راهبر خوب باشید. اگر نفهمند که شما چه میخواهید، نمیتوانید آنها را برای کار برانگیزید. مهارت برقرار کردن ارتباط میتواند با تمرین بهبود یابد
۶- انگیزه ایجاد کنید
انگیزه ها مستقیما قابل مشاهده نیستندبلکه فقط میتوان ازرفتار دیگران استنباط شود. کارمندان کار را انجام میدهند، چون ما از آنها میخواهیم که آن را انجام دهند. در برخی شرایط ما از آنها میخواهیم که کار را انجام دهند فقط به این خاطر که نتیجه دستور ندادن، ممکن است نامطلوب باشد.
باید متوجه باشیم که افراد به چه منظور کاری را انجام میدهند. برای حقوق، برای پرستیژ یا برای شناساندن خودشان به دیگران ، اما انجام ندادن کار دلیل دارد. میخواهند کار را انجام ندهند چون تصمیم گرفتهاند که نسبت به کار بیخیال باشند، اما حقوق بگیرند. گاهی سختکوش میشوند چون میخواهند فرد به خصوصی را تحت تاثیر قرار دهند.
برای این که کارمندانتان را بهتر تشویق به کار کنید، اول کشف کنید آنها چه میخواهند و شما چگونه میتوانید در قبال اجرای دستورتان و انجام کار، خواسته آنها را اجابت کنید.یادمان باشد انگیزه فقط پول نیست.پول انگیزه مدیران احمق است.
۷- در مدیریت مالی بهترین باشید
یک شرکت یا کمپانی به منظور دوام کار و باقی ماندن در میدان رقابت تجاری لازم است که درآمدی داشته باشد. این بدان معنی است که باید پولی وارد شرکت شود و هزینههایتان کمتر از پولی باشد که وارد شرکت شده است. بسته به میزان و نوع نقش و فعالیت شما در شرکت، میتوانید در یک حوزه یا بیشتر نفوذ داشته باشید، اما باید هر دو حوزه را به خوبی بشناسید. میتوانید به کمپانی خود کمک کنید، به کارمندانتان کمک کنید، شما و حتی کارمندانتان میتوانید در مدیریت مالی شرکت کمکی موثر باشید. خودتان را درگیر اعداد و ارقام نکنید که بگویید: «این ریاضیات است» شروع کنید به شناخت و آموختن مدیریت مالی.
۸ -به اصول اخلاقحرفه ای پای بند باشید
تخلفات در برخی شرکتهای بزرگ امروز دیگر وجود ندارند،به خاطر بیاوریم وقتی در بالای سازمان فساد باشد پائین سازمان بطور اتوماتیک فاسد میشود و این نمونه خوبی برای نشان دادن اهمیت رعایت اصول اخلاق کاری است.
۹-راهبر باشید نه فقط یک مدیر
شما یک تیم از بهترین و کارآزمودهترین افراد ساختهاید. برای همهشان انگیزه ایجاد کردهاید تا خودشان را در کار نشان دهند. پس چه چیز کم داریم؟ ایجاد انگیزه در تیم، مادامی که راهبری درستی از سمت شما صورت نگیرد، مادامی که این انگیزهها را به سمت یک هدف راهنمایی نکنید و تیم را به سمت آن هدف نبرید، بیارزش است. هنر سمت و سو دادن به فعالیتها و انگیزهها، فقط در وجود یک مدیر میتواند باشد و با همین استعداد، میتوان راهبر و مدیر را از دیگران متمایز کرد. فراموش نکنید که راهبران در کلیه سطوح یک سازمان از سایرین متمایزتر و مشخصتر هستند، موفق ترین رهبران کسانی هستندکه میدانند با هر شخص چطور صحبت کنند.
۱۰ - به خودتان استراحت بدهید
اگر استرسهای عصبی داشته ، کمتحمل باشید و به پای کارمندان بپیچید، تاثیر و نفوذتان بر افراد کاهش خواهد یافت. وکسی علاقه ندارد به شما نزدیک شود. یک استراحت داشته باشید. به خودتان فرصت بدهید تا استراحتی کنید و نیروهای تحلیل رفته را دوباره احیا کنید.طبیعت روح انسان را صیقل میدهد.خصوصا کوه نوردی. اگر امکانات داریدکنار ساحل یا جایی مثل ساحل .آرام و فرحبخش است.
۱۱-خودراممیزی کنید
مدیریت، مهارتی است که میتوان آن را یاد گرفت. هر روزتلاش کنید تا روشهای مدیریت خود را بهبود ببخشید. این چند نکته را در جایی یادداشت کنید.(یادداشت یعنی یاد آوری)بعد از دو هفته دوباره آنها را بررسی کنید. اگر هر روز به یک نکته بپردازید، قبل از آنکه متوجه شوید، تبدیل به مدیر بهتری میشوید و این تغییر از دید سایرین هم محسوس خواهد بود.
/b>>/>۱۲-احساسات خود راکنترل نمائید(تفسیر این بند با خودتان)
۱۰نکته در رفتار با کارکنان مسن
۱ - برایشان انگیزه ایجاد کنید
یکی از وظایف کلیدی مدیران، ایجاد انگیزه برای کارکنان است. نقاط تحریک انگیز سالخوردگان از همکاران جوانترشان متفاوت است. فرصت پیشرفت کار چندان انگیزهای برای آنها ایجاد نمیکند. اما درست انجام دادن کار مهم است.
۲- برای تجربیات زندگی آنها ارزش قائل شوید
کارکنان سالخورده شما دنیادیدهترند. چیزهای زیادی دیدهاند و کارهای زیادی انجام دادهاند. ارزش تجربیاتشان را بدانید. از آنها بیاموزید. کارکنان جوانتر را تشویق کنید که از پیرترها بیاموزند.
۳- اختلاف سنی را همیشه مدنظر داشته باشید
هرگز با مدیر ۳۵ ساله مثل مدیری که ۲۱ساله است و به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده رفتار نکنید. این ۱۴ سال اختلاف سن در مورد کارمندان شما هم میتواند صادق باشد. کارگر ۵۰ساله و کارگر ۶۵ساله یقینا هدفها و نیازهای متفاوتی دارند. یک کارفرما، لازم است بداند که گروهی از کارمندان سالخورده آماده بازنشستگی هستند ( ۵۵-۶۲)ساله، گروهی بازنشسته تلفی میشوند. اما هنوز مشغول به کارند ( ۷۰-۶۲) و پیرترها که میخواهند همچنان در صحنه باشند و نیاز به کار دارند (بالای ۷۰سال). هرکدام از این گروههای سنی، رفتار و مدیریت خاص خودشان را میخواهندومیطلبد.
۴ - ارتباط بیشترفکر نکنید سالخوردهترها همه چیز را میدانند و انتظارات بالایی از آنها نداشته باشید.
سابقه ذهنی آنها دقیقا شبیه شما نیست. کاری که از آنها میخواهید دقیقا شفاف و واضح بر ایشان شرح دهید و نحوه تکمیل کار را بگویید. «حواست به کار باشد» کافی نیست. اینطور بگویید: از شما میخواهم که بودجه موسسه در سال مالی آینده را محاسبه نمایید. اعداد و ارقام سال پیش را به کار ببرید و ۱۰درصد به هرکدام بیافزاید به جز هزینه آموزش که ۱۵درصد میشود. برای شنبه آن را لازم دارم.متشکرم.
۵- همه فرضیات خود را دور بریزید
ممکن است فکر کنید، کارکنان سالخورده سختکوشترند یا اینکه به سختی میتوان به آنها آموزش داد. از کلیشههای ذهنی خود دوری کنید. کارکنان سالخورده شما هم مثل هرکدام از کارکنان دیگر، یک انسان مستقل هستند. با آنها مثل سایرین رفتار کنید.
۶- از آنها به عنوان مربی و مشاور استفاده کنید
به آنها اجازه دهید کارکنان جوان را تعلیم دهند و تشویق کنند. اکثر پرسنل سالخورده دریای دانش حرفهای هستند که مایلند آن را به دیگران بیاموزند. این فرصت را به آنها بدهید تا خواستهشان را عملی کنند و در نتیجه مجموعه شما از سود آن بهرهمند خواهد شد.
۷- لازم نیست حتما ادای رییسها را درآورید
کارکنان سالخورده به مرور و سلسله مراتبی در اجتماع رشد کردهاند. آنها میدانند که شما رییس هستید. برخی از آنها در بعضی مقاطع رییس بودهاند. سعی کنید کل مجموعه را رهبری کنید و وقت خود را با تظاهر به ریاست تلف نکنید. به هر صورت روی آنها اثر ندارد. همه انها این تظاهرها و رییسها را قبلا زیاد دیدهاند.
۸- آنها هم نیاز به آموزش دارند
کارکنان سالخورده هم به اندازه کارکنان جوان احتیاج به آموزش دارند، همان مقدار زمان و همان مقدار آموزش، موضوع آموزش ممکن است متفاوت باشد اما نیاز به آموزش برابر است. هرگز فکر نکنید که کارکنان سالخورده نیاز به آموزش ندارند، آنها هم به اندازه همکاران جوانشان پذیرای آموزش هستند
۹-امنیت آنها را تامین نمایید
کارگران سالخورده از کارگران جوان بیشتر نیاز به سوددهی کارشان دارند. نیاز به مراقبتهای پزشکی، مراقبتهای بینایی و برنامهریزی مالی دارند. بررسی کنید آیا شرکت شما جوابگوی نیازهای آنها هست یا خیر.
۱۰- انعطافپذیر باشید
کارکنان سالخورده شما به نسبت رده سنیشان ممکن است در هفته نیاز به ساعت کار متغیر داشته باشند. با آنهایی که نیاز دارند، موافقت کنید و نرمش نشان دهید. شما به دانش و مهارت حرفهای آنها نیاز دارید. پس کاری کنید که همیشه آن مهارتها را در اختیار داشته باشید. این بدان معنی نیست که همه پرسنل سالخورده نیاز به ساعت کار کمتر دارند و بخواهند زودتر به خانه بروند. برخی از آنها ممکن است بخواهند مثل گذشته همچنان سخت و به همان مدت زمان قبل کار کنند.
۳۵ نکته در آغاز و تعیین نام یک کسب و کار جدید
۱- بزر گ بیندیشید ولی با یک کار کوچک آغاز کنید.
۲- قبل از آغاز یک کسب و کار باید مطمئن شوید که مفهومی که در ذهن دارید قابل اجراست. بهتر است ابتدا یک نمونه کار انجام دهید و نتیجه را ارزیابی کنید. بیندیشید که چگونه میتوانید تئوری خود را در یک مقیاس کوچک بیازمائید، قبل از اینکه متعهد کاری بزرگ از قبیل قرارداد رهن و یا خرید مکان شوید.
۳- اگر حتی بتوانید حداقل یک مشتری پیدا کنید و به شما ثابت شد که طرح مورد نظرتان قابل اجراست این شانس را دارید که این موفقیت ،دفعات دیگری نیز برایتان تکرار گردد.
۴- با بودجه محدود کار کنید. اگر تجهیزات قدیمیتان قابل استفاده هستند، تجهیزات جدید تهیه نکنید. معامله پایاپای بهترین روش تهیه تجهیزات مورد نظرتان است.
۵- بدون داشتن یک طرح کسب و کار جامع که حاوی کلیه جزئیات باشد به آغاز یک کسب و کار جدید مبادرت نورزید.
۶- یک حسابدار میتواند به شما در مسائلی نظیر گردش نقدینگی، نقطه سربه سر و صورت سود و زیان کمک کند.
۷- بانکها به مراتب ارزانتر از شرکا هستند و مشکل کمتری نیز در مواجهه با آنها دارید.داشتن یک شریک مانند ازدواج بدون وجود عشق است. زندگی شما در اینصورت از آن خودتان نخواهد بود. البته به یاد داشته باشید که آغاز یک کسب و کار با یک شریک بینهایت بهتر از عدم آغاز یک کسب و کار است.
۸- وقتی یک شریک دارید باید به نظرات اونیز توجه کنید. در شراکت بدون رسیدن به توافق لازم هر تلاشی به بن بست خواهید رسید.
۹- مسئله دیگر، مدیر عامل بودن و داشتن رای اکثریت است. این دلیل دیگری است که آگاه باشید هیچگاه بیش از ۴۹ درصد از سهام شرکت خود را واگذار نکنید، البته اگر تمایل دارید که کنترل اوضاع به دست خودتان باشد!!
۱۰- آیا برای کسب و کار شما بازار وجود دارد؟ وسعت این بازار چقدر است؟
تحقیقات بازار بسیار مهم و اساسی است. بهتر است به جای ایجاد بازار جدید، بازارهای موجود را پیدا کنید.
۱۱- اگر در این بازار رقیبی ندارید و یا رقابت محدودی وجود دارد، هشیار باشید. ممکن است به واقع بازاری وجود نداشته باشد! به عبارت دیگر ممکن است روی یک محصول خاص دست گذاشته باشید که تا کنون شناخته نشده است.
۱۲- قبل از آغاز یک کسب و کار، با یک مشاور، وکیل، واسطه بیمه و یا مدیر بانک مشورت نمائید. مشاوره بانک مجانی است. مشاوره اولیه با مشاوران حرفهای نیز مجانی است. اما قبل از هر اقدامی پرسش نمائید.
13- عموما بهترین کسب و کاری که می توانید انتخابی گوید: شما میتوانید در هر زمینه کسب و کار و یا صنعت جدید از طریق خواندن کتاب متخصصین آن فن، حتی برای یک ساعت در روز نیز میتونانید عملا تجربه کسب نمایید. حتی بیشتر از آن نیز میتوانید مطالعه کنید زیرا هرچه بیشتر مطالعه کنید، مغز اطلاعات جدید را بهتر از اطلاعات جزیی و آسان در ک میکند. تکرار با فاصله ،یک روش موثر در یادگیری موثر و اثبات شده است.
14- حتی اگر فکر میکنید که برای آغاز کسب و کاری که در ذهن دارید به تجربه عملی نیاز دارید میتوانید مدتی را برای یکی از رقبای خود کار کنید. حتی میتوانید نیمه وقت کار کنید. هرچه برایتان مفید است یاد بگیرید و در عین حال مزد نیز دریافت کنید. البته بهتر است قبل از امضای قرارداد مربوط به انجام فعالیتهای محرمانه از آنجا بروید زیرا ممکن است علیه شما شکایت کنند!
15- به همان سرعتی که دارایی شما افزایش می یابد، باید هدفتان این باشد که خود نیز توسعه پیدا کنید و از یک صاحب کسب و کار/ مجری به یک صاحب کسب و کار/مدیر تبدیل شوید.
16- هیچ وقت نباید کسب و کاری را با این هدف که کلیه امور را خود رتق و فتق کنید آغاز نمایید. این کار درست مانند این است که کار خود را با پول بخرید.
17- اگر بخواهید هر کاری را خودتان انجام دهید عملی نیست. باید یاد بگیرید که تفویض اختیار کنید. باید افراد با انگیزه ای را بکار بگیرید که حتی از شما باهوشتر و زیرک تر باشند. به آنها استانداردهای بالای خود را بیاموزید و در حالیکه آنها اغلب کارها را انجام میدهند بر آنها نظارت داشته باشید.
18- انتخاب یک نام تجاری مناسب، برای موفقیت شما بسیار حایز اهمیت است. بعد از سالها تجربه در تبلیغات و بازاریابی، پیشنهاداتی که در این مورد به شما ارایه میکنم به شرح زیر میباشد:
19- نام شما نباید مشابه نام رقبایتان و یا نزدیک به آن باشد زیرا اولا مشتریان سردرگم میشوند و به آسانی شما را پیدا نمیکنند و ثانیا ممکن است مورد شکایت شرکتهای رقیب واقع شوید.
20-هرچقدر اسم شرکت کوتاهتر باشد، به یاد ماندنی تر خواهد بود.
21- اسم باید به آسانی هجی شود و به وضوح قابل تلفظ باشد.
22- اسم شما باید تبلیغی باشد برای آنچه میخواهید انجام دهید. کسب و کارهایی که نام صاحبان خود را دارند تنها در صورتی موفقند که این اسم برای دیگران آشنا باشد و یا مرادف یک محصول و یا خدمت شناخته شده باشد.
23- نباید نام شما به نام شرکت ثبت شده دیگری تجاوز کند.
24- نام شما باید متمایز و در ارتباط با تصویری باشد که مایلید از کسب و کار خود ارایه دهید. برای نمونه اگر شما خدمات نظافت منازل را انجام میدهید انتخاب نام سویس منازل APHRODITE (به معنای عشق وزیبایی) کاملا نامناسب است و در عوض نام خدمات منازل Spicand Span ( به معنای نو و ترو تمیز) بسیار مناسب خواهد بود.
25- با توجه به ثبت اسم شرکت شما در کتاب زرد اگر اسم شما با اولین حروف الفبا آغاز شود در صدر لیست شرکتها قرار خواهید گرفت.
26- شاید شما دوست داشته باشید نام شهر و یا شهرستان خود را بخشی از نام شرکت خود قرار دهید.
27- دلیل دیگری که نام کوچک خود را در نام کسب و کارتان مورد استفاده قرار ندهید، این است که در اذهان مشتریانتان تبعیض ایجاد میکنید و آنها به دنبال شما میگردند و در حالیکه سایر همکارانتان بیکار نشستهاند کار فراوان روی سر شما ریخته میشود.
28- همچنین زمانی که تمایل به فروش و یا واگذاری کسب و کار خود دارید در صورتی که نام کسب و کارتان، اسم کوچک شما باشد، به قیمتی پایین تر از زمانی که یک نام تجاری مناسب داشته باشد به فروش میرسد.
29- تعیین نام مناسب به این روش انجام میشود:
یک جلسه هم اندیشی با روش طوفان مغزی (brain storming ) تشکیل دهید. نام های مناسبی را که به ذهنتان میآید بنویسید، حتی اگر مسخره به نظر آیند. در این مرحله کمیت بیش از کیفیت اهمیت دارد. این رویه باید منجر به تولید حداقل 100 اسم گردد.
30- در این مرحله به تسویه فهرست اسامی و حذف نام های نا مناسب بپردازید تا به 6 الی 7 نام برسید. به ارتباطات فکری مردم نیز بیندیشید و اینکه اغلب انها کدام اسم را ترجیح میدهند. این لیست را به دوستان و انجمنهای حرفهای که به قضاوت آنها اطمینان دارید نشان دهید و نظر آنها را بخواهید. همچنین دلیل انها را از انتخاب این اسم بپرسید. در نهایت، خودتان تصمیم بگیرید زیرا شما رییس هستید و تصمیم نهایی با شماست چون کسب و کار متعلق به شماست.
31- سپس به کتاب راهنمای آنلاین و آفلاین مراجعه کنید تا ببینید که آیا اسم منتخب شما وجود دارد یا خیر.
32-همچنین در اینترنت شناسه های " .com " را جستجو کنید تا بدانید که آیا نام مورد نظر شما در اینترنت وجود دارد؟ به یاد داشته باشید که " .com " به " .net " ارجحیت دارد.
33- قبل از هزینه کردن هر مبلغی برای تبلیغات، توضیح مختصری در مورد کسب و کار جدیدتان بنویسید و برای رسانههای معتبر بفرستید.
34- نهایتا هر کارآفرین باید به یاد داشته باشد که اغلب کالاها و خدمات به خودی خود به فروش نمیروند. شاخص ویژهای برای این مطلب وجود دارد. اقتصاد دانی با نام ویافردو پارتو قاعدهای را به عنوان یک اصل ارایه داده است که به قانون 20-80 معروف است. این اصل بیانگر این مطلب است که اگر 20% از کسب و کارها به ارایه خدمات مشغول باشند، 80% دیگر درگیر خدمات فروش و تبلیغات هستند.
35- بنابراین بهتر است به مطالعه موردی در مورد روشهای تبلیغات و فروش برای کسب و کار خود بپردازید.
نامه یک پدر به آموزگار پسرش
او باید بداند که همه مردم عادل و صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بیاموزید به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت میشود. به او بیاموزید که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست.
میدانم که وقت میگیرد اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن برحذر دارید. به او نقش و تأثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.
اگر میتوانید به او نقش مؤثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. به او بگویید تعمق کند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود. به گلهای درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز میکنند، دقیق شود.
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایمها، ملایم و با گردنکشها ، گردنکش باشد. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همه حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست میرسد انتخاب کند.
ارزشهای زندگی را به پسرم آموزش دهید.
اگر میتوانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد.
به او بیاموزید که میتواند برای فکر شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمت گذاری برای دل بیمعناست!
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق میداند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
در کار تدریس با پسرم ملایمت به خرج دهید، اما از او یک نازپرورده نسازید. بگذارید که او شجاع باشد، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.
و دونکته به یادگار:
-در نبرد بین روزهای سخت و انسان های سخت این انسان های سخت هستند که می مانند نه روز های سخت .
-زندگی شبیه یک پیانو می مونه که کلیدای سفید نماد شادی و کلیدا مشکی نمادغمه تنها هنگامی پیانو نواخته میشه که هر دوتا کلید با هم زده بشن