ارتباط کلامی تنها وسیله ایجاد ارتباط نیست، کلماتی که ما بر زبان جاری میکنیم، بر حسب موقعیت، فقط بین هشت تا بیست و چهار درصد پیام ما را تشکیل میدهد. اطلاعات میتواند بدون استفاده از زبان منتقل گردند، در اینجا است که شخص هوشمند با استفادة هدفدار از کانالهای ارتباطی غیرکلامی، میتواند تاثیرگذاری بر دیگران را افزایش دهد. میتوان از حرکات مخاطب خود افکار او را تا حد زیادی خواند و اطلاعاتی را کسب کرد که صرفاً از روی کلام بدست نمیآید. باید به این نکته توجه داشت که ارتباط کلامی و غیرکلامی مکمل یکدیگرند و در مواردی که با هم تناقض داشته باشند یعنی گفتة فرد با حرکات و حالات وی همخوانی نداشته باشد، در مخاطب حس بیاعتمادی ایجاد کرده و به دنبال آن پیشداوری خواهد نمود.
وسایل ارتباط غیرکلامی به دو دسته تقسیم میگردند:
نشانههای شنیداری :
شدت صوت، سرعت بیان، لهجه، تکه کلام، آهنگ سخن و مکثها
نشانههای بصری
استفاده از حرکات دست، اعمال نمایشی، حالت بدن
اکنون به توضیح برخی از این موارد میپردازیم :
استفاده از حرکات دستها :
میتوان با استفاده از دستها نفوذپذیری بیشتری در سخنان خود ایجاد کرد و به روشنتر شدن مطالب و یا تاکید بر قسمتهایی از آن کمک نمود. این حرکات بسیار مؤثر میباشند و میتوانند نشان دهندة تسلط، قاطعیت و یا بیتفاوتی و عدم اعتماد شما باشد. البته باید توجه داشت که حرکت دستها نباید بیضابطه، ساختگی و یا بیهدف باشد. ایستادن در حالی که دستهای ما در پشت بدن قرار دارند، نشاندهندة سردی و تکبر است، قرار دادن دستها در جیب شلوار نشانه بیادبی بوده و حرکت زیاد دستها نیز به دستپاچگی و عدم تسلط تعبیر میشود. برای تمرین میتوان حرکات خود را از قبل در مقابل آینه مشاهده نمود و یا از یکی از دوستان خواست که حالات و حرکات ما را بازگو نماید. بهتر است که از حرکات و حالات دیگران تقلید نکنید و از حرکات طبیعی و ذاتی خودتان استفاده نمائید. هر قدر که راحتتر و بدون اطوار صحبت کنید، به همان نسبت سنگینتر به نظر خواهید آمد. یک چهرة خشک و بیروح در شخص مقابل، ایجاد بیاعتمادی میکند، چرا که او نمیتواند برداشت خاصی از این چنین چهرهای نماید البته خنده و یا لبخند ساختگی نیز دردی را دوا نمیکند و معمولاً در همان مراحل اولیة، تصنعی بودن آن آشکار میشود. ولی یک لبخند حقیقی و بیریا به نحو مؤثری به ایجاد ارتباط و اعتماد متقابل کمک مینماید.
ارتباط بصری :
حتماً تا به حال با این گفته که “ تا به چشمهای طرف نگاه کردم همه چیز دستگیرم شد” مواجه شدهاید. شاید در نگاه اول این گفته اغراقآمیز به نظر آید، اما بعضیها بر این عقیدهاند که چشمها مهمترین وسیلة ارتباط غیرکلامی هستند، و گاه معنی و مفهوم یک نگاه بیش از هزار جمله است، بطوری که بسیار پیش آمده در مواقعی که انسان دچار احساسات و عواطف شدید میشود دیگر قادر به سخن گفتن نیست. اینجاست که نگاه و یا اشکی که از چشم جاری میشود تاثیری بس شگرف خواهد داشت و پیامی را منتقل خواهند نمود که هیچ جملهای قادر به بیان آن نیست. هنگامی که گوینده به آنچه که میگوید اطمینان ندارد و یا در گفته خود صادق نیست، معمولاً میکوشد تا نگاهش با نگاه مخاطب خود تلاقی نداشته باشد و اغلب نگاه خود را به جای دیگری میدوزد. در این گونه موارد ایجاد ارتباط بصری به حداقل خود میرسد. نگاه کردن بیش از حد به اطراف، تغییر دادن مسیر نگاه به این طرف و آنطرف در مخاطب ایجاد ناآرامی خواهد نمود.
حالت بدن :
وضعیت و حالت بدن میتواند نشان دهندة اعتماد به نفس و یا اضطراب و بیقراری شخص باشد. حالت بدن با نیم تنهای متمایل به جلو و چانهای با کشیدگی ملایم، نشان از توجه و علاقه به موضوع است. برعکس شانههای آویخته و پشت خمیده، بازتابی از خستگی، بدخلقی، عدم اعتماد به نفس و یا بیعلاقگی است. بنابراین میتوان با وضع و حالت علاقه یا عدم علاقة خود را به طرف مقابل نشان داد.
فاصله :
در هنگام گفتگو فاصله بین افراد نیز میتواند نشان از چگونگی ارتباط فیمابین داشته باشد برخی فاصله را به چهار قسم تقسیم کردهاند :
ـ فاصله صمیمی ( تقریباً 60 سانتیمتر)
ـ فاصله شخصی ( 60 تا 150 سانتیمتر)
ـ فاصله اجتماعی ( 150 تا 200 سانتیمتر)
ـ فاصله عمومی ( از 2 تا تقریباً 8 متر)
فاصله نشاندهندة روابط میان دو طرف همدلی و صمیمیت آنهاست. کم کردن هر یک از فواصل تعیین شده میتواند پیامهای ناخوشایندی را به همراه داشته باشد و غالباً به سطح ارتباطی صدمه خواهد زد.
بلندی آوا و سرعت بیان :
صدای رسا و بلند موجب جلب توجه مخاطب شما خواهد گردید. البته باید توجه نمود که این بلند بودن صدا از حد متعارف تجاوز ننماید. چرا که این فزونی در شدت صوت، میتواند به جای آنکه نشان از اعتماد به نفس داشته باشد به پرخاشگری نیز تعبیر شود. سخن گفتن با صدای آرام، سنجیده و متانت را میرساند. صحبت کردن با صدای آرام نفوذ بیشتری دارد چرا که مستمع مجبور است تمرکز بیشتری داشته باشد. سرعت زیاد اغلب موارد نشانگر تسلط سخنگو و اعتقاد وی از آنچه که میگوید است. مستمع از چنین گویندهای مطلب زیادی را در زمان کوتاه فرا میگیرد. از سوی دیگر سرعت زیاد در موقع سخن گفتن شاید نشان از ترس و هیجان داشته باشد و این گونه تعبیر شود که سخنگو میخواهد هر چه سریعتر از مخمسهای که در آن گرفتار شده رهایی پیدا کند. برای اینکه اثر بیشتری بر روی مخاطب خود داشته باشیم، بهتراست سرعت خود را طوری تنظیم کنیم که همواره توجه طرف مقابل معطوف سخنان ما بشود. مطالب مهم را میتوان با بیان شمرده، آهسته و نافذ، بهتر جلوه داد.
برای شما مینویسم پس نظر خودت را از طریق لینک نظرات و یا پیام نگار کنار صفحه ارسال کن. منتظر و متشکرم
مدیر شدن ممکن است حرکتی نامحبوب باشد. ممکن است افرادی وجود داشته باشند که وقتی شما مدیرشان می شوید احساس حسادت، تنفر، و یا نگرانی کنند و همین مسائل باعث رفتارهای منفی در آنها گردد. برخی از آنها ممکن است آشکارا بخواهند دردسرآفرینی کنند! این را بایستی تا حدودی بخشی از لوازم مدیریت بدانید و برداشت شخصی نکنید_ حتی اگر به نظر دشوار بیاید! اما اگر افراد مشخصی هستند که شما با آنها مشکل دارید، صرف وقت برای جلب اعتماد آنها اغلب کارساز و با ارزش است.
هیچ نسخه یکسانی برای حل تعارضهای کاری وجود ندارد، اما روشهای ساده و قابل یادگیری ممکن است کمک کنند. گوش دادن و بازخورد می توانند کارساز باشند. در ذیل مواردی که میتوانند مدیران در برخورد با تعارضها انجام دهند بیان می گردد.
1_ از افراد بپرسید که چه احساسی در مورد وضعیت تعارضی دارند.
2_ واکنش مشخصی مبتنی بر نظر خودشان نشان دهید_ مثلا با استفاده از جملات متفاوت چیزهایی را که شنیده اید خلاصه کنید تا مطمئن شوند که شما موضع و نظر آنها را درک کرده اید. می توانید بگویید که « می توانم احساس شما را درک کنم.»
3_ تلاش کنید که احساسات عمیق خود را با شما در میان بگذارند.
4_ احساس خود را بیان کنید و دلیل آن را بگویید و اطمینان یابید که فرد شما را درک می کند. مثلا بگویید، در این مورد چه فکر می کنید؟
5_ ایده ای در جهت پیدا کردن راه حلی که مورد توافق هر دوی شماست پیشنهاد کنید یا جویا شوید. مثلا بگویید، آیا راهی هست که هر دو به توافق برسیم؟
6_ سعی کنید بر روی چیزهای کوچک توافق کنید و بر روی این توافق ها، توافقهای مهمتر را بسازید. بر توافقها_ نه تفاوتها_ تاکید ورزید.
جهت بهبود عملکرداین وبلاگ لطفا نظرات ارزشمند خود رااز طریق قسمت درج نظرات و یا پیام نگار کناری با بنده در میان بگذارید. از لطف ما متشکرم
ضعف سلامت سازمانی
از جمله نشانه های ضعف سلامت سـازمانی را می توان به شرح زیر بیان نمود :
1 - کاهش سودمندی و منفعت سازمان
2 - افزایش غیبت کارکنان
3 - فقدان کانال های ارتباطی باز
4 - اتخاذ همه تصمیمات در سطوح عالی سازمان
5 - فقدان تعهد کارکنان نسبت به سازمان
6 - وجود سطوح پایینی از روحیه و انگیزش در کارکنان
7 - نادیده انگاشتن اعتبار سازمان توسط کارکنان
8 - وجود رفتارهای غیراخلاقی در سازمان
9 - اهداف نامنظم و دسته بندی نشده
10 - فقدان دوستان مجرب و یا اطمینان برای کارکنان در سازمان
11 - فقدان برنامه های آموزشی و توسعه ای
12 - فقدان اعتماد بین کارکنان سازمان.
آیا می توانید بگویید سازمانی که در آن مشغول به کار می باشید از سلامت سازمانی برخوردار است یا خیر؟ چرا؟
آیا شما قادر هستید یک ارزیابی بدون غرض انجام دهید؟
مدیر بودن به این معناست که رفتار مثبت کارکنان را تشویق و همچنین مواردی را که کارمند نیاز به بهبودی دارد را شناسایی کنید.
یک مدیر لایق و موثر همچنین باید تغییرات دلخواهش را هدایت کند. این مطلب به این معنی است که بتوان هر کارمند را به درستی طبق توانایی شخصی و مشارکت کاریش ارزیابی کرد.
مدیران خوب به کارمندان کمک می کنند تا اهداف کاری کوتاه مدت و بلندمدت را تحقق بخشیده و همچنین به کارکنان درباره کاری که باید درجهت رشد در سازمان انجام دهند کمک می کنند. ارزیابی عملکرد یک وسیله عالی برای شروع تغییرات و استراتژی های سازمان است.
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.
شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»
معلم نوشت: مار
نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید.
و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟
مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم
افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.
شرح حکایت
اگر می خواهیم بر دیگران تأثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم بهتر است با زبان، رویکرد و نگرش خود آنها، با آنها سخن گفته و رفتار کنیم. همیشه نمی توانیم با اصول و چارچوب فکری خود دیگران را مدیریت کنیم. باید افکار و مقاصد خود را به زبان فرهنگ، نگرش، اعتقادات، آداب و رسوم و پیشینه آنان ترجمه کرد و به آنها داد.