1) به جای یافتن مقصر و سرزنش وی مشکل را حل کنید.
2) به کارکنان بگوئید نتیجه مورد نظر شما از انجام کار چیست، نه اینکه چگونه کار را انجام دهند.
3) انجام وظایف را مدیریت کنید، نه نوشتههای روی کاغذ را.
4) هر کاری را خودتان انجام ندهید.
5) انتظار نداشته باشید کاری را که بد شروع کردهاید بتوانید به سادگی بهبود ببخشید.
6) از دفتر خود خارج شوید.
7) در رهبری کارکنان، خود کارمند نمونه باشید.
8) کارهای ساده را به دیگران واگذار کنید.
9) تظاهر به خوبی نکنید.
10) کیفیت، هماهنگی برای دستیابی به ضرورتها و نیازمندیهاست.
11) از اشتباهات دیگران درس بگیرید.
12) هدفهای هوشمندانه داشته باشید، اهدافی واقعبینانه و روشن برگزینید.
13) الگو باشید.
14) اهداف، برنامهها و ابزارهای اندازهگیری برنامههای خود را بشناسید.
15) به مدیران و سرپرستان سازمان خود آموزش دهید.
16) با دهان باز نمیتوانید شنونده خوبی باشید.
17) به آنچه در مورد آن داد سخن میدهید، عمل کنید.
18) رهبران عامل تغییرند.
19) خود را محدود نسازید. تفاوت مدیر و رهبر در آن است که رهبران برای خود محدودیت قائل نیستند.
20) هدایت کشتی در آبهای آرام برای همه آسان است.
1) سخت تر کار کنید
2) سریعتر کار کنید
3) کارهای ارزشمندتر را انجام دهید
4) کارهایی را که در آن مهارت دارید انجام دهید
5) کارها را دستهبندی کنید
6) کارها را ساده کنید
7) ساعات بیشتری کار کنید
1- اگر براستی خواهان یک سازمان خلاق هستید از خودتان سوال کنید ، آیا آماده هستید کارکنانتان با بیان ایدههای خود سبب آزار شما شده و یا منشی شما با استدلال برای شما بیان کند که نظرات او از شما هوشمندانهتر است؟ پس در ابتدا در این خصوص فکر کنید.
2-به این موضوع توجه داشته باشید که شما دارای یک سازمان تقریبا خلاق هستید شما کارکنانی دارید که قابلیتهای نهفتهای داشته و دارای ایدههای فراوان هستند، آنها ایدههای خود را به هنگام صرف ناهار، نوشیدن قهوه و چای و یا در هنگام شستشوی دست و صورت به یکدیگر منتقل میکنند و در صورتی که به طور فعالانه در زمینه ارتقاء خلاقیت در سازمان تلاش نکنید، تمامی این ایدهها، هنگامی که آنان به پشت میز کارشان برمیگردند، فراموش خواهند شد.
3-ایجاد امنیت نمایید، این نکته اهمیتی ندارد که کارکنان سازمان شما چقدر خلاقند بخاطر داشته باشید در صورتی که آنان اعتماد به مدیریت شما نداشته باشند، ایدههای خود را منتقل نخواهند کرد و دو دلیل برای این کار وجود دارد.بیان ایدههای نو با خود مخاطراتی را به همراه دارد، چه بسا ممکن است عده ای ، بیان کنند ه ایده را تحقیر نمایند و یا آنانی که علاقمند به تغییرات نیستند به مخالفت با کسانی بپردازند که ایدههای خود را بیان کرده اند ، لذا در صورتی که اعتماد وجود نداشته باشد ، کارکنان ایدههای خوب خود را بیان نخواهند کرد.ایدههای خوب اغلب دارای ارزش بسیار زیاد هستند و اگر کارکنان اعتماد به مدیریت نداشته باشند ، تمایلی ندارند تا چنین منفعتی نصیب سازمان شود و چه بسا یک شانس بسیار خوب برای آنان باشد که ایدههای با ارزش خود را برای خویش استفاده کرده و از این طریق حتی یک شرکت برای خود ایجاد نمایند.
4-شرایطی را در سازمان پدید آورید تا ارتباطات تسهیل شده و ایده ها در سازمان به گردش درآیند و مدیریت نیز با جدیت آنان را تحویل گرفته و مورد بررسی قرار دهد و این می تواند از طریق سیستم مدیریت ایدههای شغلی انجام شود.همچنین می توان در سازمان دیوار ثبت نظرات را ایجاد نمود تا هرکسی که ایده ای به ذهنش می رسد آن را با نام خود بر روی آن ثبت نماید.
5- شرایطی را ایجاد نمایید که افراد در بیان ایده ها مشارکت نمایند .یک ایده اغلب نوک یک کوه یخ ایت که اگر کارکنان با یکدیگر همکاری نمایند این ایده توسعه یافته و از یک ایده خوب به یک ایده بسیار ازشمند تبدیل خواهد شد
6- یقین حاصل نمایید که تمامی کارکنان در کلیه واحدهای سازمان می توانند در شرکت دادن ایدههای خود و توسعه آنها مشارکت نمایند .اگر تصور می کنید تنها کارکنان بازاریابی قادرند در زمینه بازار یابی ایدههای نو ارائه نمایند ، تنها ایده ها ی معمولی نصیبتان خواهد شد ، شاید تعجب کنید که کارکنان حسابداری، منابع انسانی و حتی کارکنان رستوران نیز می توانند ایدههای خوبی در زمینه بازاریابی ارائه نمایند .
7- اگر کارکنان شما ایدههای خوبی ارائه میکنند به آنها پاداش دهید و این پاداش تنها پول نخواهد بود ، دادن مرخصی ، هدایا ، گواهی و یا تشویق از طرف مدیرعامل سازمان می تواند بسیار ارزشمند باشد.البته پاداش ها می توانند پول و یا حتی پول ناشی از بکارگیری ایده ها باشد ، بخصوص سهیم کردن کارکنان در منافع ناشی از بکارگیری ایده ها بسیار مهم خواهد بود زیرا بجای اینکه آنان در پی تخریب سازمان باشند به دنبال ارائه ایده های خوب و عملی ساختن آنها خواهند بود .
8- هیچ گاه کارکنان را بخاطر ایدههای نامناسب تنبیه نکنید، حتی یک خنده ممکن است بطور جدی سبب کاهش اعتماد به نفس شخصی شود که فردا می تواند ایده ای بسیار عالی ارائه نماید . کارکنان خلاق در تمامی زمانها دارای ایده هستند گاهی اوقات بعضی از ایدههای آنها نامناسباند و بعضی اوقات بسیار هوشمندانه هستند لذا با تنبیه افراد خلاق این ایدهها از دست خواهند رفت.
9- خیلی بر روی تحقیقات و تحلیل ها تکیه نکنید، اگر چه آنها در جای خود دارای ارزش بوده و واقعا وجود آنها در قرن 21 بسیار ضروری است اما بزرگترین ایدهها معمولا از طریق الهام به دست آمدهاند.
10- بخاطر داشته باشید خلاقیت یک سرمایهگذاری بلند مدت است و منافع آن در کوتاه مدت به سازمان باز نمیگردد، اگر سازمان شما خلاق نیست، زمان خواهد برد تا کارکنان با روشهای جدید فکر کردن آشنا شده تا نحوه رفتار و روش تولید کردن آنها تغییر کند. پس زمانی که ایدهها به جریان افتد، آنها باید به مرحله عمل برسند و این نیازمند زمان است. اما در گذر زمان نتایج و منافع این سزمایهگذاری قابل توجه خواهد بود، لذا برخیز و برای رسیدن به این هدف حرکت کن.
یکی از مسائلی که میتواند یک کارآفرین را کاملاً ذوقزده کند و به هیجان آورد، رسیدن به یک فکر و ایدهی جدید است. محصولی جدید، راهی نو، طرحی تازه و کاری متفاوت میتواند در آنان ایجاد انرژی کند و آنها را برای رسیدن به نمونهی عینی یک ایدهی ذهنی برانگیزد.
کارآفرینان معمولاً برا ی انجام کارها و فعالیتهای خود از ایدههای نو کمک میگیرند. ممکن است این ایده و طرح جدید زاییدهی ذهن خود کارآفرین باشد. در غیر اینصورت از ایدههای کارکنان خود کمک میگیرد و به استقبال نظرهای بدیع آنان میرود. به عبارتی دیگر مهارت ویژهی یک کارآفرین اولا توانایی شناسایی افرادی است که ایدههای بکر و عملی در ذهن دارند، ثانیاً توانایی ایجاد فضایی مساعد برای پرورش طرحهای آنان است. بدین ترتیب سازمانی که با مدیریت یک فرد کارآفرین فعالیت میکند مرکزی برای رشد و پرورش استعدادها و ایدههایی ناشناخته است. ایدههایی که بعضاً مضحک و عجیب به نظر میرسد. کارآفرینان بر روی همین ایدهها سرمایهی فکری، زمانی و مالی میگذراند تا شکوفه شوند. حتی بسیاری از کارآفرینان بر این باورند که یک ایدهی موفق آن است که در ابتدا اعجاب همگان را برانگیزد و حتی آنان را به خنده وا دارد.
o
بهترین ایده ها از منشی ها و دانش آموزان به دست می آید.( ساموئل والتون)
o ایده می تواند به خاک بخورد یا به جادو تبدیل شود ، این بستگی به فردی دارد که با آن برخورد می کند.(ویلیام برنباخ )
o همواره افکار خود را روی کاغذ بیاورید و نگذارید از ذهنتان فرار کند. ( دکتر رابینز)
o فکر خوبی دارید؟ چرا نشسته اید؟ کاری برایش بکنید . ( مارک تواین)
o سر باد کرده بهتر از مغز چروکیده است. (ضربالمثل چینی)
o در یک شرکت فعال و خلاق، علاوه بر تجربه و توسعه، ایدهها در حکم خون سازمان است. (ریچارد برانسون)
o با کار کردن بر روی ایدههایتان به انها ارزش دهید. (دکتر رابینز)
o هرگاه کسی عقیدهی نویی را ارائه میکند، میداند که دهها نفر پیش از او نیز آن را در سر داشتهاند، اما تنها در سر(جک ولش)
o تازگی و جدید بودن یک ایده از سهولت اجرای آن اهمیت کمتری دارد. (میرا مالساناگا)
o اندیشههایی که دیروز در سرتان میگذشت، امروز شما را آفریده. اندیشههایی که امروز در سرتان میگذرد، فردای شما را خواهد ساخت. (کاترین پاندر)
o یک ایده میتواند به خاک بخورد و یا به جادو تبدیل شود، این بستگی به فردی دارد که با آن برخورد میکند. (ویلیام برنباخ)
o وقتی عقیدهی خوب کسی را میکشی، قسمتی از خود او را نیز میکشی.
(جک ولش)
o راجع به ایدههایتان بیندیشید و آنها را به هم پیوند دهید. (دکتر شوارتز)
o همواره افکار خود را روی کاغذ بیاورید و نگذارید از ذهنتان فرار کند.(دکتر رابینز)
o تا زمانی که خودت طرح و ایدهی بهتری برای پیشنهاد دادن نداری نظرهای دیگران را سرکوب نکن.(میشل دل)
o توانایی یک مدیر در تبدیل یک جلسه به یک محیط تفکر بزرگترین دارایی یک شرکت است. (نانسی کلین)
o اگر ایدههای شما مورد تمسخر و استهزای متخصصان و کارشناسان قرار نگیرد، ارزشی نخواهد داشت. (رگ ریوانز)
o ایدههای پرتوان تا پیش از آنکه به کار گرفته شوند، افسونگرانی سراپا بیحاصل بودهاند. شورانگیزی ایدهها در تحقق آنها است.( ریچارد باخ)
o هر چه دیده و لمس میشود، روزگاری ایدهای نادیدنی بوده است که سرانجام کسی جان بخشیدن به آن را انتخاب کرده است.(ریچارد باخ)
برای کسب و کار موفق باید هفت عادت کلیدی ایجاد کنید. نبودن یا فقدان هر یک از این عادتها میتواند گزاف باشد. زمانی که شما صلاحیت و لیاقت در هر یک از این سطوح را پیدا کنید سریعتر و راحتر از سایر رقبایتان می توانید به نتایج فوق العادهای برسید.
1- برنامه کامل و سراسری:
اولین نیاز برای کسب و کار موفق عادت برنامهریزی میباشد. بطور کاملتر و با جزئیات بیشتری که شما برای پیشبرد فعالیتهای خود برنامهریزی میکنید باعث میشود که خیلی سریعتر و آسانتر بتوانید برنامههای خود را پیادهسازی کنید و به یک نتیجه مورد دلخواه خود برای شروع کسب و کار خود برسید.
2- سازماندهی کنید قبل از اینکه شروع کنید:
یکبار دیگر شما یک برنامه کامل برای شروع کسب و کار خود توسعه میبخشید، شما باید عادتهایی از سازماندهی کردن مردم و منابع مورد نیاز قبل از شروع کسب و کار خود را ایجاد کنید. در یک سازماندهی تمام منابعی را که تشخیص میدهید در فرایند برنامهریزی به آن نیازمندید میآورید.
3- پیدا کردن افراد مناسب:
سومین عادتی که شما باید ایجاد کنید، استخدام کردن افراد مناسب میباشد که شما را در رسیدن اهدافتان کمک می کند. 95% از موفقیت شما به عنوان یک کارآفرین و مدیر اجرائی میتواند به وسیله کیفیت و توانمندی افرادی که شما آنها را برای کار کردن یا کار کردن روی آن تیم استخدام میکنید بستگی دارد. حقیقت اینست که بهترین موسسات بهترین افراد را دارند و بهترین موسسات درجه 2 افراد درجه 2 و بهترین موسسات درجه 3 میانگین یا حد واسط افراد را دارند، پس هر چقدر توانمندی افراد بیشتر باشد کسب و کار نتیجه بهتری خواهد داشت.
4- عاقلانه وکالت دادن:
چهارمین عادتی که شما برای پیشبرد کسب و کار درست می باشد. شما باید تواناییهای خود را در جهت محول کردن یک شغل درست، با یک شخص درست در یک مسیر درست توسعه بخشید، ناتوانی در یک وکالت بطور موثر میتواند باعث شکست یا اجرای نادرست شخصی شود و حتی میتواند شکست در کسب و کار را به همراه داشته باشد.
5- بررسی کردن اینکه شما چه انتظاراتی دارید:
پنجمین نیاز برای یک کسب و کار موفق عادت نظارت درست میباشد. شما باید یک سیستم نظارت درست برای کسب و کار خود ایجاد کنید و از انجام شدن آن مطمئن باشید. ضروری است که شما نحوه اجرای کار خود را کنترل کنید و مطمئن شوید آن بر طبق زمانبندی و کیفیت سطوح مورد نیاز انجام میشود.
6- سنجش کارهای انجام شده :
ششمین عمل کارآفرینان موفق و مدیران اجرائی عادت اندازهگیری میزان کارائی میباشد.
شما باید به طور خاصی استانداردهای قابل اندازهگیری و برگههای امتیاز را برای نتایجی که شما بدان نیاز دارید را تعیین کنید. شما باید زمان شروع و موعد کارهای خود را با توجه به انتظارات خود مد نظر گرفته و آنها را زمانبندی کنید.
7- مطلع ساختن مردم از کسب و کار:
هفتمین عادت برای افراد دارای یک کسب و کار موفق تهیه گزارش منظم و به دقت از نتایج کسب و کار برای مردم میباشد. مردم اطراف شما احتیاج بدان دارند که بدانند چه چیزی در کسب و کار شما اتفاق میافتد، بانکدارها احتیاج دارند از نتایج مالی شما با خبر باشند، کارمندان شما احتیاج دارند موقعیت و شرایط شرکت شما را بدانند. افراد کلیدی شما در همه سطوح نیازمند به آن هستند که بدانند شرکت شما به چه نتایجی خواهد رسید.