.... مــــدیـــران بخـــوانـــنـــد ....

جدیدترین مقالات و نکات مهم مدیریتی برای مدیران امروز و فردای ایران زمین

.... مــــدیـــران بخـــوانـــنـــد ....

جدیدترین مقالات و نکات مهم مدیریتی برای مدیران امروز و فردای ایران زمین

نکاتی که کارآفرین را ذوق زده می کند

 

نکاتی که کارآفرین را ذوق زده می کند 

 

    یکی از مسائلی که می تواند یک کارآفرین را کاملاً‌ذوق زده می کند و به هیجان می آورد رسیدن به یک فکر و ایده جدید است. محصولی جدید، راهی نو، طرحی تازه و کاری متفاوت می تواند در آنان ایجاد انرژی کند و آنها را برای رسیدن به نمونه عینی یک ایده ذهنی برانگیزد.

    کارآفرینان معمولاً برای انجام کارها و فعالیت های خود از ایده های نو کمک می گیرند. ممکن است این ایده و طرح جدید زاییده ذهن خود کارآفرین باشد. در غیراین صورت از ایده های کارکنان خود کمک می گیرد و به استقبال نظرهای بدیع آنان می رود. به عبارتی دیگر مهارت ویژه یک کارآفرین اولا توانایی شناساییی افرادی است که ایده های بکر و عملی در ذهن دارند، ثانیا توانایی ایجاد فضایی مساعد برای پرورش طرح های آنان است. بدین ترتیب سازمانی که با مدیریت یک فرد کارافرین فعالیت می کند مرکزی برای رشد و پرورش استعدادها وایده هایی ناشناخته است. ایده هایی که بعضا مضحک و عجیب به نظر می رسد. کار آفرینان بر روی همین ایده ها سرمایه فکری،زمانی و مالی می گذارند تا شکوفه شوند.

حتی بسیاری از کارآفرینان براین باورند که یک ایده موفق آن است که در ابتدا اعجاب همگان را برانگیزد و حتی آنان را به خنده وادارد.

ایده می تواند به خاک بخورد یا به جادو تبدیل شود، این بستگی به فردی دارد که با آن برخورد می کند.

همواره افکار خود را روی کاغذ بیاورید و نگذارید از ذهنتان فرار کند فکر خوبی دارید؟ چرا نشسته اید؟ کاری برایش بکنید.

سریاد کرده بهتر از مغز چروکیده است.

در یک شرکت فعال و خلاق، علاوه بر تجربه و توسعه، ایده ها در حکم خون سازمان است با کارکردن بر روی ایده هایتان به آنها ارزش دهید.

هرگاه کسی عقیده نویی را ارائه می کند، می داند که ده ها نفر پیش از او نیز آن را در سر داشته اند، اما تنها در سر.

تازگی و جدید و یک ایده از سهولت اجرایی آن اهمیت کمتری دارد.

اندیشه هایی که دیروز در سرتان می گذشت، امروز شما را آفریده اندیشه هایی که امروز در سرتان می گذرد، فردای شما را خواهد ساخت.

وقتی عقیده خوب کسی را می کشی، قسمتی از خود او را نیز می کشی. راجع به ایده هایتان بیندیشید و آن ها را به هم پیوند دهید. تازمانی که خودت طرح و ایده بهتری برای پیشنهاد دادن نداری نظرهای دیگران را سرکوب نکن.

توانایی یک مدیر در تبدیل یک جامعه بهیک محیط تفکر بزرگ ترین دارایی یک سازمان است.

اگر ایده های شما مورد تمسخر و استهزای متخصصان و کارشناسان قرار نگیرد، ارزشی نخواهد داشت.

هرچه دیده و لمس می شود، روزگاری ایده ای نادیدنی بوده است که سر انجام کسی جان بخشیدن به آن را انتخاب کرده است.

بهترین ایده ها از منشی ها و دانش آموزان بدست می آید.

علل بروز بی تفاوتی در کارکنان و روشهای مقابله

 

 علل بروز بی تفاوتی در کارکنان 

  

و روشهای مقابله

 

 

* مقدمه 

      بی تفاوتی کارکنان نسبت به مسائل و مشکلات سازمان، مشکلی است که در ایران گریبانگیر اکثر سازمانهای دولتی و بعضی سازمانهای غیر دولتی است. مدیران در برخورد با این موضوع عکس العمل های متفاوت از خود نشان می دهند، بعضی فقط حرص می خورند، بعضی چون چاره ای نمی یابند بی تفاوت می گذرند، بعضی چاره کار را آموزش کارکنان می دانند،‌ بعضی (مدیران بی تجربه) اصلاً متوجه آن نمی شوند. آنها در سازمان خود مشکلی نمی بینند. بی تفاوتی نوعی انحراف از وضعیت متعادل در سازمان است. در مدیریت بحران نیز، بحران را انحراف از وضعیت تعادل تعریف کرده اند. پس شاید بتوان بی تفاوتی را نیز نوعی بحران نامید. اگر به بی تفاوتی مانند دیگر عوامل بحران زا از قبیل: کاهش نقدینگی، یا عدم فروش کالای تولید شده و مواردی از این دست، توجه شود، می توان به آن بعنوان یک عامل تخریبی در سازمان نگاه کرد. بی تفاوتی را شاید بتوان یک بحران خاموش، سقوط آرام و تخریب مستمر و بدون صدا نام نهاد. نگرش این چنینی به موضوع بی تفاوتی با توجه به اینکه تأثیر زیادی بر سیستمهای مختلف در سازمان، بخصوص بر تولید دارد، بسیار جای تأمل است.

سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که، چرا چنین مشکلی بوجود می آید؟ چه عواملی باعث بوجود آمدن بی تفاوتی در کارکنان خواهد شد؟ علت چیست؟ در این مقاله مهمترین علل بروز بی تفاوتی در کارکنان مورد بررسی قرار گرفته و سعی شده به سئوالات فوق پاسخ مناسب داده شود. 

*بعضی از علل بروز بی تفاوتی در کارکنان

  • بی توجهی مافوق به مسائل و اتفاقات سازمان: بی توجهی از طرف مافوق دلایل مختلفی دارد از قبیل بی تفاوت بودن خود مافوق به مسائل سازمان، بی تجربه بودن مافوق، نداشتن دانش کافی، نبود معیارهای ارزشیابی و ...  
  •  
  • عدم شایسته سالاری: کارکنان نگاه تیزبینی به تصمیمات مدیریت در مورد خودشان دارند. بطور مثال در انتصاب همیشه یک مقایسه اجتماعی بوجود می آید. در صورت عدم انتخاب فردی شایسته، موجب بروز نارضایتی و  بی تفاوتی می گردد. شایسته سالاری در سازمانهای بیمار جایگاهی ندارد. در چنین سازمانهای ترفیعات بر اساس شایستگی افراد انجام نمی شود و معیار شایسته بودن بر تعداد بله گفتن و حرف شنوی بدون چون و چرا است.  
  • برخورد گزینشی با تخصص افراد: چه بسا افرادی که دارای دانش و تخصص بالای هستند ولی بخاطر برخورد گزینشی و انتخابی در جایگاه پایینی قرار می گیرند و بالعکس.
  • عدم وجود نظارت: نظارت از جمله مواردی است که موجب می شود پرسنل احساس کنند که مورد توجه هستند و کارشان ارزشمند است.  
  • عدم شناخت نیازهای کارکنان: کارکنان نیازهای متفاوتی دارند. بعضی با دریافت پول بیشتر، بعضی با پذیرفته شدن، بعضی با تشویق و ... احساس رضایت می کنند. در سازمانهایی که بصورت سنتی اداره می شوند، مدیران فقط بدنبال تأمین نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی که اولین نیاز در سلسه مراتب نیازهای آبراهام مزلو می باشد، هستند. در این سطح نیازهای اصلی و اساسی آنها مانند شکوفایی که از جمله نیازهای روانی است، برآورده نمی شود. کارکنان درصورت عدم تأمین نیازهای اساسی شان، ابتدا احساس رضایت نمی کند و سپس بعد از تلاش برای ارضاء این نیاز و مواجه شدن با عدم توجه مدیران، منجر به از بین رفتن انگیزه در آنها و در نهایت بی تفاوتی خواهد شد. این مسئله چون به مرور بوجود می آید در کارکنان قدیمی بیشتر دیده  می شود.
     
  • توجه به بعضی از شغلها: از آفات توجه به بعضی شغلها و بی توجهی به بعضی دیگر، علاوه بر بروز بی تفاوتی، موجب عدم ثبات و ماندگاری افراد در شغلی که تجربه انجام آن را دارند می شود. زیرا که فرد احساس می کند اگر در قسمت دیگری مشغول بکار شود، مدیریت به او توجه بیشتر می کند و از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود و در نهایت می تواند از مزایا بیشتری استفاده نماید در نتیجه به شغل فعلی خود اهمیتی قائل نخواهد شد و بدنبال راه گریزی برای انتقال به قسمت دیگری می باشد.
    -وجود تبعیض: تبعیض نتیجه نامطلوب تمرکز قدرت در سازمان است. وجود تبعیض موجب هرز رفتن استعدادها و ضعیف شدن توانایی ها کارکنان می شود که نتیجه نهایی آن چاپلوسی، تملق و پذیرفتن نظرات غلط مافوق است. این موضوع نیز چیزی جز کاهش انگیزه و بی تفاوتی ببار نخواهد آورد. ناگفته مشخص است که از بین رفتن استعدادها و ضعف در توانایی ها موجب می شود تا سازمان نتواند به برنامه های پیش بینی شده خود برسد که نتیجه آن کاهش سود خواهد بود.  
  • وجود هرم تصمیم گیری: در سازمانهای سنتی تصمیم فقط از بالا به پایین گرفته می شود. کارکنان هیچ تأثیری در تصمیمات ندارند. هر تصمیمی فقط با نظر و تأیید مدیر قابل اجراء است و در صورت رد (هر چند اگر صحیح باشد) جایی برای برگشت وجود ندارد.  
  • بی توجهی به مسائل رفاهی کارکنان: عدم توجه به مسائل رفاهی و آسایشی پرسنل موجب کاهش انگیزه می شود. در این مورد ممکن است کارکنان از سازمان خود خارج شوند و به سازمان دیگری بپیوندند که، مشکلات آنها را درک می کند و امکانات مناسبی برایشان در نظر می گیرد.  
  • عدم اطلاع کارکنان از نتایج عملکرد خود: یکی دیگر از مهمترین عوامل بروز بی تفاوتی در کارکنان، عدم اطلاع از نتیجه کاری که انجام داده اند می باشد. به گفته دیگر، بازخورد ناکافی از کار انجام شده و ندانستن این که استاندارد عملکرد او چیست، موجب پرداخت بهاء گزافی خواهد شد. برای روشن شدن مطلب مثالی می آوریم،  کارگری را در نظر بگیرید که موظف است لوازمی را در پالت قرار دهد و به قسمت دیگری از خط تولید انتقال دهد. اگر او با نحوه چیدن درست قطعات در پالت و نتیجه آن مطلع نباشد و آن وسایل را بصورت نامنظم حمل نماید، موجب می شود تعداد کمی قطعه را در پالت قرار دهد و تعداد دفعات حمل و نقل نیز اضافه خواهد شد که باعث اتلاف وقت و افزایش زمان انجام کار و هزینه می شود. درصورتی که اگر به او آموزش داده شود و با نحوه درست چیدمان لوازم آشنا شود و بطور مستمر در جریان نتیجه عملکرد خوب خود قرار گیرد، می توان انتظار داشت که او در آینده نتایج بهتری از کار خود بگیرد.

* راهکارهای برخورد با بی تفاوتی در کارکنان 

    حال که با علل بروز بی تفاوتی آشنا شدیم باید بدنبال راه چاره و روش پیش گیری و از بین بردن‌ آن در کارکنان باشیم. در اینجا تعدادی از مهمترین روشهای کنترل بی تفاوتی را مورد بررسی قرار می دهیم.

  • آزادی عمل به کارکنان در انجام امور قسمت خود: منظور از آزادی عمل، فکر کردن و عمل نمودن در مورد حیطه کاری خود می باشد. در این صورت کارکنان احساس رضایت می کنند و از انجام کار خود ابراز خشنودی می نمایند.  
  • اهمیت دادن به هر شغل بدون مقایسه با مشاغل دیگر سازمان: اگر به هر شغل بعنوان یک کار مهم و مورد نیاز در سازمان توجه شود، هیچگاه مقایسه بین مشاغل و مشخص کردن مهمترین و کم اهمیت ترین، پیش نمی آید. در نظر مدیریت منابع انسانی، وجود کلیه شغلها در جایگاه خود مهم و برای ادامه کار سازمان و رسیدن به اهداف عالی ضروری و لازم است. در این صورت هیچ کس احساس حقارت نمی کند و کارکنان با انجام کاری که مسئول آن هستند ابراز رضایت و خشنودی می کنند.  
  • ارزیابی عملکرد: فرآیندهای مختلفی در مدیریت منابع انسانی وجود دارد. از جمله آنها، ارزیابی عملکرد کارکنان می باشد که به نوبه خود بسیار حائز اهمیت و در خور توجه است. به همبن دلیل کمی بیشتر به آن می پردازیم. برای دست یابی به یک عدالت در سنجش عملکرد کارکنان، در هر سطوحی می بایست ارزیابی دو جانبه یعنی مدیران از زیر دستان خود و کارکنان از مدیران و رواسای قسمت خود صورت گیرد. این روش می تواند مناسبات بین آنها را بهبود ببخشد و نظر کارکنان نسبت به مدیریت را تغییر دهد.  
  • زیبایی محل کار: زیبایی و آراستگی محل کار موجب دلچسب شدن آن برای کارکنان می شود. در یک بررسی بعمل آمده مشخص شد که استفاده از رنگهای دلپذیر در محیط کار باعث کاهش غیبتهای مکرر کارکنان، افزایش دلبستگی و دلگرمی آنان به کار و کاهش خستگی عمومی بدن می گردد. سلولهای چشم در مقابل طول موجهای مختلف حساسیت های مختلف از خود نشان می دهند. مثلاً رنگهای روشن و ملایم چشم و اعصاب کارکنان را آرامش می بخشند و با توجه به تحقیقات روانشناسی ناخود آگاه در آنان شور و علاقه به کار ایجاد می کنند.  
  • افزایش دانش کارکنان: سازمانهای یادگیرنده بدنبال کسب بهترین ها (از جهات مختلف) هستند. برای بدست آوردن بهترین ها باید دائماً آموخت و آموخته ها را انتقال داد. این کار را همه کارکنان از مدیر ارشد تا کارکنان ساده سازمان به نسبت نیاز شغلی باید انجام دهند. آموزش مستمر به سازمان قدرت می دهد و سرعت حرکت را برای رسیدن به هدف، بیشتر می کند. در سازمانهای یادگیرنده، بدلیل افزایش توانایی فکری کارکنان، آموزش روشهای جدید، عدم وجود سرزنش، استقبال از ایده های جدید، کاهش شدید تنبیه ها، تقویت رضایت مندی کارکنان، تقسیم قدرت در بین کارکنان و ... کارکنان از کار خود لذت می بدند و دائماً در حال پویایی هستند در چنین سازمانی بهیچ وجه بی تفاوتی بوجود نمی آید. در سازمانهای یادگیرنده، نوآوری و خلاقیت بسیار بالا است. هر چه آموزش با کیفیت تر و بیشتر صورت گیرد، موجب ایجاد تغییر در افراد می شود. که نتیجه آن بوجود آمدن افرادی خلاق و فعال می باشد و باعث پیشرفت سازمان می گردد. برای ایجاد سازمانی یادگیرنده، ضمن تلاش برای ایجاد این رویه و گسترش فرهنگ یادگیری، باید مدیران بر این عقیده باشند که هزینه یادگیری و آموزش با ارتقاء دانش و افزایش سطح تخصصی افراد جبران خواهد شد. در حقیقت با بسط فرهنگ یادگیری و افزایش سطح دانش، سود نهایی سازمان بیشتر خواهد شد. از دیگر فواید آموزش، آشنایی کارکنان با مشکلات و در نتیجه ایجاد تفکر، پویایی بلند مدت در سازمان، خلاقیت، نوآوری و همچنین باعث عدم مقاومت کارکنان در برابر تحولات و تغییرات سازمان و... می شود.  
  • شایسته سالاری: شایسته سالاری را می توان انتخاب بهترین ها در مناسب ترین جایگاه تعریف کرد. امروزه سازمانها برای رسیدن به سطح مطلوب خود، نیاز به بکار گیری انسانهایی با خصوصیات و شایستگی ها بالا دارند. مطمئناً هیچ کسی یافت نخواهد شد که خواهان شایسته سالاری نباشد. یعنی شایسته خواهی در همه وجود دارد. اما هر کس شایسته را بنوعی تعریف می کند. در این میان سازمان باید با معیارهای منطقی و علمی بدنبال شایسته شناسی و بعد شایسته گماری و برای آینده شایسته پروری نماید. 
  •  
  • مشارکت کارکنان در تصمیمات سازمان: یکی دیگر از روشهای کنترل و از بین رفتن بی تفاوتی، تقسیم قدرت و اجازه دادن به کارکنان برای تصمیم گیری بر اساس سطح مسئولیت آنها می باشد که موجب همکاری و مشارکت کارکنان در پیش بردن سازمان، بسمت اهداف خود می شود‌. درصورت مشارکت کارکنان در تصمیم گیری اختلاف در نظرات و تعیین الویت ها از بین می رود و موجب نزدیکتر شدن نظرات مدیران و کارکنان می شود. مشارکت در تصمیم گیری باعث می شود که استرس ناشی از انتظارات مبهم و دائماً در حال تغییر مدیریت کاهش یابد، انگیزه برای انجام کار درست افزایش پیدا کند، کمیت و کیفیت در عملکرد کارکنان بیشتر شود و ارزیابی عملکرد کارکنان با صحت بیشتری انجام شود.

* ارزیابی عملکرد کارکنان 

     بدلیل اینکه محور بحث ما کارکنان می باشند و همچنین بعلت اهمیت ارزیابی از آنها، به این موضوع کمی بیشتر می پردازیم.

در ارزیابی عملکرد کارکنان 2 مطلب باید مشخص شود:

  • نتیجه کار کارکنان
  • نظر سازمان در مورد کارکنان

  محاسن ارزیابی

  • جلوگیری از عملکرد منفی کارکنان و بهبود نحوه عملکرد آنان
  • مشخص شدن کارکنان نخبه و مفید سازمان
  • مشخص شدن افراد ضعیف و نوع ضعف آنان
  • مشخص شدن نیازهای آموزشی و غیر آموزشی کارکنان
  • استاندارد کردن کارها وروشها
  • افزایش عملکرد مطلوب کارکنان
  • افزایش همکاری کارکنان با مدیریت
  • کنترل دقیق کلیه کارها در سازمان
  • اهش هزینه های تولید
  • شنایی کارکنان با انتظارات مدیریت سازمان
  • بوجود آمدن امید به آینده شغلی در کارکنان(امنیت، ارتقاء و ...)

 سیاست حاکم بر ارزیابی عملکرد کارکنان

  • بر مبنای حقایق موجود در سازمان استوار شود.
  • اطلاع رسانی به کارکنان از نتایج ارزیابی
  • بدون فرق گذاشتن و در بی طرفی کامل بین کارکنان انجام شود.
  • گاهی اوقات ارزیابی غیر رسمی برگزار گردد.
  • فاصله بین دو ارزیابی با توجه به وضعیت سازمان و مقررات موجود در آن در نظر گرفته شود. نه خیلی دور نه خیلی نزدیک.
  • مقایسه ارزیابی ها و جمع بندی نهایی و اطلاع رسانی در یک دوره مشخص(مثلاً یک سال)
  • اطلاعات لازم برای ارزیابی باید برای هر فرد با توجه به شغل او مشخص شود. بعبارت دیگر بصورت شناور و قابل تغییر باشد.
  • کسب اطلاعات دائمی از جایگاه شغلی و عوامل تأثیر گذار بر عملکرد پرسنل.
  • تفکیک کارکنان تازه وارد از کارکنان با سابقه و مشخص کردن مدت زمان کار هر فرد در شغل فعلی. به گفته دیگر ممکن است فردی سابقه طولانی در سازمان داشته باشد ولی در شغل فعلی سابقه چندانی نداشته باشد.
  • تفکیک کارکنانی که بدرستی مقررات را رعایت نمی کنند از کارکنانی که در رعایت مقررات و آیین نامه ها دقت زیادی دارند.
  • مرکز ارزیابی بر میزان عملکرد باشد نه افزایش حقوق و مزایا.
  • مورد نگری در کار: به دلایل مختلف در بعضی موارد ممکن است به عملکرد فردی بیش از حد مثبت یا منفی توجه شود که در این صورت بهتر است مورد به مورد کارهای فرد مورد بررسی و ارزیابی قرارگیرد. احتمال دارد وی در بخش از کارش عالی و در قسمت دیگر ضعیف عمل نماید. در این صورت باید هر مورد از کارش جداگانه بررسی شود.
  • توجه به همه کارکنان به یک اندازه بعبارت دیگر با یک چشم نگاه کردن: این به این معنا نیست که تسهیلات نیز به یک میزان داده شود. این عدالت نیست، باید با توجه به کار، شایستگی های فردی و دیگر موارد انجام شود.

:: نتیجه :: 

در بررسی علل وجود بی تفاوتی در کارکنان به این نتیجه می رسیم که بسیاری موارد بدلیل ناشناخته بودن قابل آموزش نیستند و چاره کار در برگزاری دوره های آموزشی نیست. یکی از مهارتهای مهم مدیریت آشنا بودن با مشکلات غیر آموزشی و یافتن راه حلهای کنترل آن برای افزایش مهارتهای پرسنل می باشد. عملکرد مدیر یا مدیران بیشترین تأثیر را در کسب موفقیت در هر سازمانی می گذارد. تأثیر عملکرد کارکنان در حد بسیار پایینی قرار دارد. نتیجه عملکرد مثبت یا منفی مدیران موجب می شود که یک سازمان عالی و یا یک مجموعه بهم ریخته و دارای مشکلات فراوان بوجود آید. شکل زیر بخوبی وظایف شغلهای مختلف را در هر سازمانی نشان می دهد.

  

سمت چپ شکل مربوط به بهسازی و سمت راست مربوط به حفظ و نگهداری است. بیشترین وظیفه مدیران بهسازی، بهینه کردن وضعیت سازمان می باشد و مهمترین وظیفه سرپرستان و کارگران حفظ و نگهداری وضع موجود است. در کشور ما شاید بعضی مدیران با توجه به وضعیت جامعه از نظر کاریابی، بر این عقیده باشند که نیاز به استفاده از روشهای ایجاد انگیزه نیست. چرا که وقتی فردی نتواند کاری در خارج محیط سازمان بیابد به هر شکلی با او رفتار شود، سعی در حفظ شغل خود می کند. پس چرا وقت بگذاریم و هزینه کنیم؟ ایجاد انگیزه معنایی ندارد او کار خود را انجام می دهد و مدیریت هم همین را می خواهد.

در نگاه اول به این موضوع شاید بنظر برسد که ظاهراً مطلب درستی است و در بسیاری از محیطهای کاری نیز نتیجه داده است. ولی کمی تأمل در همین محیطهای کاری مورد بحث، بخوبی می توان دریافت اگر چه بسیاری از کارکنان شرایط سخت، نابرابری، تبعیض و ... را تحمل می کنند و کارهای محول شده را انجام می دهند. اما این تحمل عواقبی را با خود بهمراه دارد. از جمله آنها می توان موارد زیر را نام برد:

  • کاهش سطح کیفیت تولیدات و خدمات
  • استفاده از فرصتی برای گریز از کار
  • بی تفاوتی به مشکلات، تخریبها و ... سازمان و کمک به سرعت بخشیدن آن
  • بی توجهی به مواد مورد استفاده در تولید و افزایش ضایعات
  • بدنبال یک جرقه هر چند کوچک، برای نشان دادن نارضایتی خود هستند
  • عدم توجه به نوآوری و خلاقیت، بعبارت دیگر، به خود زحمت فکر کردن را نمی دهد.
  • در زمان بروز مشکلات همه تقصیرها را به گردن دیگر می اندازد. در این صورت علت شکست یا ناموفقیت خود را به مدیران،‌ دیگران همکاران خود، تجهیزات، آب و هوا، کمبود امکانات و ... نسبت می دهند.
  • کمک به تخریب فیزیکی سازمان.
  • شایعه پراکنی.
  • استفاده از هر فرصتی برای استفاده از اضافه کاری بی مورد

جالب توجه است که بسیاری از روشهای افزایش پرداخت به کارکنان نتیجه نمی دهد. اینجا اگر بتوان به این سئوال پاسخ داد که چرا کارکنانی که دریافتی بالا دارند ولی باز هم ناراضی هستند، بسیاری از مشکلات مدیریت سازمانهای ایرانی برطرف خواهد شد.

توجه به روشهای انگیزشی در کارکنان موجب پیش برد سازمان و دست یابی به اهدافش خواهد شد. در این صورت روشهای ایجاد انگیزش و از بین رفتن بی تفاوتی وقتی مفید خواهد بود که:

  • کارکنان دارای دانش کافی برای درک درست مفاهیم مدیریت  و مهارت کافی برای انجام صحیح کار خود باشند.
  • تشنه یادگرفتن باشند بعبارت دیگر از هر فرصتی برای آموختن استفاده کنند.
  • از کار خود و عوامل پیرامونی آن خوشنود و راضی باشند.

در اینصورت می توان انتظار داشت که سازمانی مطلوب، کارآ و سرآمد داریم. اگر مدیران نتوانند سطح انگیزشی کارکنان را بالا ببرند موجب دلسردی و نارضایتی آنان و ایجاد بی تفاوتی کارکنان خوب، شایسته، کارآمد و دلسوز خواهد شد.    

 بحث 

      برای گذر از مدیریت سنتی و حفظ بقاء سازمان، مدیران در روشهای مدیریتی خود باید تغییرات عمیق و اساسی ایجاد نمایند. تغییر در نگرش به نیروی انسانی می تواند نتیجه خوبی برای مدیران حاصل نماید. تمام مسائل مورد بحث در هر سازمانی بنوعی به نیروی انسانی بر می گردد. نگاه به نیروی انسانی بعنوان سرمایه انسانی از موفقیت های سازمان است. در این صورت سازمان به هر کارمند خود بعنوان یک سرمایه و دارایی توجه می کند که موجب پیشرفت سازمان و سرآمدی آن خواهد شد. لازمه رقابت و کسب سود بیشتر و مستمر، توجه فزاینده مدیران به منابع انسانی که جزء سرمایه های اصلی و ستونهای سازمان می باشد، است.

      در کلیه مباحث ذکر شده، دو مطلب قابل توجه است اول اینکه بیشترین نشانه ها به سمت مدیران می باشد و دوم اینکه محور اصلی انسان و مدیریت بر این سرمایه است. بعبارتی مدیران وقتی می توانند به موفقیت دست یابند که ابتدا به نیروی انسانی خود توجه کنند بعد به کار. بگفته ماتسوشیتا بنیان گذار صنعت الکترونیک ژاپن، نخست انسان سپس کالا.

تست توانایی مدیریت

     

     تست توانایی مدیریت  

 

       

                 :طراح احسان شیخی:

 

 

    تست زیر از چهار سؤال تشکیل شده که به شما خواهد گفت آیا برای این که یک مدیر حرفه‌ای باشید، شایستگی لازم را دارید یا نه. سؤال‌ها مشکل نیستند. در مورد هر سؤال اول سعی کنید خودتان پاسخ بدهید . با هایلایت کردن فضای بعداز سوالات می‌توانید جواب صحیح را ببینید.

1- از شما خواسته شده یک زرافه را در یخچال قرار دهید. چطور این کار را انجام می‌دهید؟

درب یخچال را باز می کنیم. زرافه را داخل یخچال می گذاریم و سپس درب آن را می بندیم. هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا شما از آن دسته افرادی هستید که تمایل دارند مسائل ساده را خیلی پیچیده ببینند یا خیر!

2- حال از شما خواسته شده یک فیل را در یخچال قرار دهید. چه می‌کنید؟

آیا پاسخ شما این است که درب یخچال را باز می کنیم و فیل را در یخچال می گذاریم و درب آن را می بندیم؟

نه! این درست نیست!

پاسخ صحیح این است که درب یخچال را باز می کنیم. زرافه را از یخچال خارج می کنیم. فیل را در یخچال می گذاریم و درب آن را می بندیم. این سؤال برای این است که مشخص شود آیا شما به نتایج کار های قبلی خود و تأثیر آن بر تصمیم گیری های بعدی تان فکر می کنید یا خیر.

3- آقا شیره یک کنفرانس برای حیوانات جنگل ترتیب داده است که به جز یک حیوان، همگی حیوانات در آن حضور دارند. آن یک حیوان غایب کیست؟

اگر پاسخ داده اید که اسکار برادر کوچک آقا شیره حیوان غایب است باز هم اشتباه کرده‌اید. یادتان رفته که فیل الان در یخچال است؟ پس حیوان غایب این جلسه باید فیل باشد! هدف از این سؤال این است که حافظه شما در به خاطر سپردن اطلاعات سنجیده شود.

اگر تا این جا به سؤالات پاسخ درست نداده‌اید نگران نباشید. هنوز یک سؤال دیگر مانده است.

4- باید از یک رودخانه عبور کنید که محل سکونت کروکودیل‌هاست. شما قایق ندارید. چه می‌کنید؟

خیلی ساده است! به داخل رودخانه پریده و با شنا کردن از آن عبور می کنید. کروکودیل‌ا؟ آن ها الان در جلسه ای هستند که شیرشاه ترتیب داده! هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا از اشتباه های قبلی خود درس می گیرید که دوباره آن ها را تکرار نکنید یا خیر

۵ کلید طلایی مدیریت بر مافوق

پنج کلید طلایی مدیریت برمافوق 

شاید آرزوی هرکدام از ما باشد که: چگونه می توانیم برمافوق خود مدیریت کنیم؟

بسیار آسان است به سرعت قابل دسترسی است. به سرعت می توان به آن رسید. آنرا این تمرینات را انجام دهید: 

الف- قلباً و همیشه صادق باشید. صداقت گوهر گرانبهایی است که صاحب خود را همیشه به مقصد می رساند. صداقت شرط اصلی اعتماد است. 

ب- همیشه اعتماد به نفس داشته باشید، اطمینان از خود را سرلوحه امور خود قرار دهید. با متانت و بی منت بر امور سوار و مسلط باشید .به مثبت ها فکر کنید و منفی ها را پایمال کنید. به رسیدن به هدف بیندیشید و مشکلات و راه حل مشکلات را بررسی کنید نه اینکه به مشکلات و راه حل مشکلات بیندیشید و رسیدن به هدف را بررسی کنید. با یاد خدا و توکل به خدا کمربند همت را ببندید نه کمر را به بند همت بنده خدا تکیه زنید. خود را اشرف مخلوقات بدانید نه بازیچه مخلوقات. حکمت خداوندی را در سعی و تلاش بی وقفه و بی پایان بدانید نه بر پیش آمدها. 

ج- انتقاد پذیر باشید و تحول خواه، چنین گفت بوذر حکیم که همه چیز را همگان دانند. انتقاد یا انتقام راهی جداست، باور کنید انتقادات سازنده و پیشنهادات راهگشا، راهگشایی سازنده است نه تخریب شخصیت ها. انتقاد شنیدن با دهن بودن راهی جداست باور کنید از یک نقطه امکان ندارد تمامی زوایا را دید، حتی با تیزبین ترین چشم ها، تحول پذیر بودن با هر دم یک مزاج داشتن راهی جداست. انتفاد را هدیه ای از دوستان خود بدانیم و از آنها بخواهیم که این هدیه حیاتی را دائم به ما بدهند. 

د- در انتظار پاداش الهی باشید، براین باور باشید که شیرینی کار خوب را با یک جعبه شیرینی خورده می شود و مضرات جسمانی فراوانی را به دنبال دارد. اما شیرینی یک کار خوب، برکاتی ویژه و ماندگار را بدنبال دارد. رسیدن به هدف و برابر شدن با ناملایمات را با ذکر خسته شدم و بی خیال، همراه نکنید بلکه با این معجون زمزمه کنید که « گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خارمغیلان غم مخور» پاداش ها را چشم داشت ندانید. قضاوت را در رضایت خداوند بدانید نه رضایت را در قضاوت بندگان، پیشرفت دیگران را موفقیت بدانید، به پیشرفت خود. ماندن دیگران فکر نکنید بلکه به ماندن خود و پیشرفت جمع بیندیشید. 

ه- کلید دار باشید نه قفل گذار، کلید و قفل مکمل یکدیگرند اما متضاد هم. برای بلند شدن از جایگاه به دوگونه می توان عمل کرد: یکی دست بر روی شانه دیگران گذاشت و دیگران را به سمت پایین فشار داد تا خود بلند شویم و دیگر اینکه زیر بازوان دیگران را بگیریم و با هم بلند شویم. در روش اول باید هر لحظه در انتظار شانه خالی کردن دیگران بود و در روش دوم، هر لحظه در انتظار بالارفتن بیش از پیش. 

باید پیام رسان بود نه خبررسان :

چرا که پیام ها می مانند و خبرها لحظه اند و ابرگذرا. بیایید باورداشته باشیم که سختی ها    فانی اند و سرسختان باقی.

بیاید فرصت ها را غنیمت شمریم نه غنیمت ها را شمارش.

بیایید طراح حل مساله باشیم نه طراح مسائل.

بیایید دیگران را یار باشیم نه بار.

بیایید رنگین کمان بعد از باران باشیم نه خرابی های بعد از باران.

دوباره سازی دنیا

دوباره سازی دنیا 

 

      پدر روزنامه می‌خواند اما پسر کوچکش مدام مزاحمش می‌شود. حوصله پدر سر رفت و صفحه‌ای از روزنامه را که نقشه جهان را نمایش می‌داد جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد.

«بیا! کاری برایت دارم. یک نقشه دنیا به تو می‌دهم، ببینم می‌توانی آن را دقیقاً همان طور که هست بچینی ؟ »

و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. می‌دانست پسرش تمام روز گرفتار این کار است. اما یک ربع ساعت بعد، پسرک با نقشه کامل برگشت.

پدر با تعجب پرسید: «مادرت به تو جغرافی یاد داده؟»

  پسر جواب داد: «جغرافی دیگر چیست؟ پشت این صفحه تصویری از یک آدم بود. وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنیا را هم دوباره ساختم.» 

پیام حکایت 

در حل مسئله به ابعاد مختلف مسئله باید توجه کرد.

برخی اوقات حل یک مسئله به روش غیر مستقیم امکانپذیر است. این گونه راه حل از تفکر جانبی نشأت می‌گیرد. یعنی اینکه خودآگاه یا ناخودآگاه پسر با رویکرد تفکر جانبی عمل کرده است.

حل یک مسئله ساده‌تر ممکن است منجر به حل یک مسئله پیچیده‌تر شود.