.... مــــدیـــران بخـــوانـــنـــد ....

جدیدترین مقالات و نکات مهم مدیریتی برای مدیران امروز و فردای ایران زمین

.... مــــدیـــران بخـــوانـــنـــد ....

جدیدترین مقالات و نکات مهم مدیریتی برای مدیران امروز و فردای ایران زمین

آنچه نجاتت میدهد

آنچه نجاتت میدهد

 

     

 * شرح حکایت : 

       خبرنگاری می‌گوید: به ملاقات ژان کوکتو رفتم. خانه او در حقیقت کوهی از خرت و پرت، قاب عکس، نقاشی‌های هنرمندان مشهور و کتاب بود. کوکتو همه چیز را نگه می‌داشت و علاقه زیادی به هر یک از آن اشیاء داشت.

وسط مصاحبه توانستم از او بپرسم: «اگر این خانه همین الان آتش بگیرد و فقط بتوانید یک چیز با خودتان ببرید کدام یک از این چیزها را انتخاب می‌کنید؟»

کوکتو جواب داد: «آتش را انتخاب می‌کنم» 

 

 * تفسیر حکایت : 

در حل مسئله به ابعاد مختلف مسئله باید توجه کرد.

برخی اوقات حل یک مسئله به روش غیر مستقیم امکانپذیر است. این گونه راه حل از تفکر جانبی نشأت می‌گیرد. یعنی اینکه خودآگاه یا ناخودآگاه ژان کوکتو با رویکرد تفکر جانبی پاسخ داده است.

حل یک مسئله ساده‌تر ممکن است منجر به حل یک مسئله پیچیده‌تر شود. 

اشتباه (سختی کار )

 

اشتباه 

 

    امپراتور هند (اکبر)، از بیربال (نقاش دربار) خواست تا چهره او را در عرض شش روز به تصویر بکشد. پس از اتمام کار و ارائه نقاشی، اکبر از هشت نقاش دیگر دربار خواست تا اظهار نظر کنند.هر کدام از آنها نقطه ای بر روی آن قسمت از نقاشی که فکر می کردند دارای اشکال است گذاشتند.اکبر از بیر بال خواست تا توضیح دهد.بیربال کمی فکر کرد و سپس گفت تا هشت صفحه سفید برای همکارانش بیاورند تا آنها چهره را بدون اشکال نقاشی کنند.هیچکدام حاضر به این کار نشدند و اکبر با چشمانی فرو رفته ناراحت بود و زیر لب زمزمه می کرد. 

 

یاد گرفتیم که : 

پیدا کردن ایراد و اشکال در کار دیگران آسان است اما اگر خودتان بخواهید همان کار را انجام دهید، آنوقت سختی کار را متوجه می شوید.

ماتسوشیتا میگوید


ماتسوشیتا میگوید:

         

       هنگامی که با مشکلی روبرو می شوید و هیچ راه حلی برای آن نمی یابید،سعی کنید آن را از یک زاویه جدید ارزیابی کنید و اجازه ندهید پیش فرضها و تصورات قبلی،ذهن شما را هدایت کنند.درباره فرضها تردید کنید تا بتوانید خود را از قید تفکر کانالیزه،رها سازید.در حقیقت تلاش کنید تا روی دیگر سکه را ببینید تا روزنه های نور را مشاهده کنید،آنگاه آینده می تواند درخشان تر شود   

 


سوک سوک پاسکال

 

            سوک سوک پاسکال 

  

     همه‌ی دانشمندان می‌میرند و به بهشت می‌روند. آنها تصمیم می‌گیرند که قایم‌باشک بازی کنند. از بخت بد اینشتین کسی است که باید چشم بگذارد. او باید تا 100 بشمرد و سپس شروع به گشتن کند. همه شروع به قایم شدن می‌کنند به جز نیوتن.

نیوتن فقط یک مربع 1متری روی زمین می‌کشد و داخل آن روبروی اینشتین می‌ایستد. اینشتین می‌شمرد:

1، 2، 3، ...97، 98، 99، 100

او چشمانش را باز می‌کند و می‌بیند که نیوتن روبروی او ایستاده است. اینشتین می‌گوید:

"سوک‌سوک نیوتن!!" نیوتن انکار می‌کند و می‌گوید نیوتن سوک‌سوک نشده است. او ادعا می‌کند که نیوتن نیست.  تمام دانشمندان بیرون می‌آیند تا ببینند چگونه او ثابت می‌کند که نیوتن نیست. نیوتن می‌گوید: "من در یک مربع به مساحت 1متر مربع ایستاده‌ام... این باعث می‌شود که من بشوم نیوتن بر متر مربع... چون یک نیوتن بر متر مربع معادل یک پاسکال است،

من پاسکال هستم، پس"سوک‌سوک پاسکال!!!". 

 

                                   منظور از نوشتن این داستان چی بود ؟ 

 

یک پیام

برای آنکه کار جدیدی را شروع کنید، باید کار قدیمی تری را تمام کنید و یا دیگر آن را ادامه ندهید.  

 

لازمه وارد شدن، خارج شدن است. لازمه برداشتن، گذاشتن است.