.... مــــدیـــران بخـــوانـــنـــد ....

جدیدترین مقالات و نکات مهم مدیریتی برای مدیران امروز و فردای ایران زمین

.... مــــدیـــران بخـــوانـــنـــد ....

جدیدترین مقالات و نکات مهم مدیریتی برای مدیران امروز و فردای ایران زمین

مدیران بدانید

1)   مطمئن شوید مأمور خریدی که برای سازمان در نظر گرفته‌اید، علاوه بر کاردانی و رعایت اصول درست بازاریابی، مورد اعتماد، زرنگ و خوش‌سلیقه نیز هست و همان‌گونه که بر قیمت کالاها توجه دارد، بر زیبایی و کیفیت آنها نیز اهمیت می‌دهد.

2)      در صورت لزوم با قاطعیت نه بگویید.

3)      سعی کنید با اصول ساده روانشناسی آشنا شوید.

4)      طوری رفتار کنید که دیگران شما را به عنوان الگو انتخاب کنند و آینده کاری دلخواه خود را در قالب شخصیت شما مجسم کنند.

5)      هرگز در حضور کارمندان با دیگر معاشرین خود، پشت سر افراد بدگویی نکنید.

6)      رعایت سلسله مراتب کاری را به مسئولین و سرپرستان گوشزد کنید.

7)      برای آزمودن کارمندان‌تان با آزمایش‌های فاقد ارزش و بی‌اساس، شخصیت آنان را زیر سؤال نبرید.

8)      با شروع به موقع جلسات، وقت‌شناسی را عملاً به حاضرین بیاموزید.

9)   برای گیراتر شدن سخنان خود، همیشه چند عبارت کلیدی از بزرگان و افراد برجسته در ذهن داشته باشید و در موقع لزوم آنها را به کار ببرید.

10)   در انجام کارها به سه نکته بیش از بقیه نکات توجه کنید: اعتماد به نفس، اعتماد به نفس، اعتماد به نفس.

کارآفرینی پادزهر بیکاری

  چگونه باید ایجاد اشتغال کرد، چگونه می توان مشکل بیکاری جوانان که امروز بهمهمترین مشکل کشور تبدیل شده است، را حل کرد؟ آیا دولت باید بیکاران را جذب کند وبرای آنها ایجاد اشتغال کند؟ آیا به غیر از دولت و بخش دولتی از راه های دیگری نمیتوان برای جوانان کار ایجاد کرد؟

به اعتقاد کارشناسان و متخصصان، در شرایط فعلی کشور، بهترین روش ایجاد اشتغال و حل مسئله بیکاری، توسعه و گسترش فرهنگ کارآفرینی در جامعه است. زیرا یکی از علل اصلی رشد نرخ بیکاری در کشور ما، توسعهنیافتگی فرهنگ کار و کارآفرینی در جامعه است و اینکه مردم و حتی تحصیلکرده ها وفرزندان خانواده های متمول هم دنبال این هستند که ازطریق بخش دولتی کسب و کاری برایخود ایجاد کنند.

چندین سال است که جامعه ما از بیکاری جوانان رنج می برد واگرچه هر روز بیش از پیش تاوان سنگین بیکاری جوانان را می پردازیم، اما هنوز اینمشکل حل نشده است. بیکاری جوانان نه تنها ضرر و زیان های گوناگون اقتصادی و اجتماعیبرای جامعه ما ایجاد کرده، بلکه ضربات سنگین فرهنگی و اخلاقی به جامعه وارد کردهاست، به گفته جامعه شناسان و کارشناسان یکی از علل اصلی رشد بزهکاری در جوانانامروز جامعه، بیکاری است، بنابراین باید برای این مشکل اساسی کشور چاره اندیشی شودو از راه های درست و مناسب آن را حل کرد، و هرچه زودتر برای جوانان ایجاد اشتغالنمود.  

راه های ایجاد اشتغال و کسب و کار

چه کسانی می توانند مشکلبیکاری و کمبود اشتغال را در جامعه حل کنند؟ اقتصاد ما یک اقتصاد سه بخشی است: دولتی، تعاونی و خصوصی. تصور اکثر جوانان این است که دولت باید برای آنها ایجاد کسبو کار و اشتغال نماید. و چشم آنها کمتر متوجه سایر بخش های اقتصادی کشور مانند بخشخصوصی و تعاونی است. کمتر جوانی را می توان در جامعه یافت که برای کسب و کار چشمشبه دولت و کارهای دولتی نباشد. اکثر آنها با وجود آنکه می دانند حقوق و دستمزد دربخش دولتی پایین است و در حال حاضر اکثر کارکنان دولت با مشکل کمبود حقوق روبروهستند، ولی با این وجود، جویای کار در ادارات و سازمان های دولتی هستند.  

دولت توان جذب نیروی جدید ندارد

یکی از نکاتی که باید برای جوانانو اکثر مردم روشن شود این است که دولت نه توان جذب نیروی انسانی جدید دارد و نهاینکه باید به او اجازه داده شود که نیروی انسانی خود را بیش از این افزایش دهد. امروز اکثر درآمد و بودجه کشور صرف حقوق و دستمزد حجم وسیع نیروی انسانی بخش دولتیمی شود. در دنیا از هیچ دولتی نمی توان اسم برد که به اندازه دولت ایران، نیرویانسانی داشته باشد. در حال حاضر حدود دو میلیون و 300 هزار نفر بدون احتساب نیروهایمسلح (ارتش، سپاه و نیروی انتظامی) حقوق بگیر دولت هستند و پرداخت حقوق این نیرویعظیم انسانی، فشار زیادی را به دولت تحمیل کرده است.

در سال های اخیر اگرچهدرآمدهای نفتی و یا مالیاتی کشور افزایش یافته است، ولی به دلیل همین نیروی انسانیعظیم، تنها بخش کوچکی از این درآمدها صرف عمران و آبادانی و توسعه کشور شده است واکثر درآمدهای نفتی کشور صرف پرداخت حقوق شده است، در صورتی که اگر ما یک تعصب ملیداشته باشیم، نباید اجازه دهیم اصلی ترین درآمد ملی کشور فقط صرف حقوق ودستمزدکارکنان دولت شود، بلکه ما باید از دولت بخواهیم که این درآمدها را صرف رشد وتوسعه اقتصادی کشور که به سود همه ملت و آحاد جامعه است، کند. بنابراین نه درست ونه عاقلانه است که مردم بخواهند که دولت بیش از این نیرو جذب کند.  

شکست اقتصاد دولتی در اکثر نقاط جهان

تجربه کشورهای گوناگون جهان به خصوص در سالهای اخیر نشان می دهد که اقتصاد دولتی و حکومتی در هیچ کشوری سرانجام خوشی ندارد ودر اکثر کشورها نه تنها با شکست روبرو شده، بلکه یکی از عوامل اصلی فسادهای مالی وحتی اخلاقی در آن جوامع بوده است. به همین دلیل است که در دو دهه اخیر شاهد هستیمکه اکثر کشورهایی که اقتصاد آنها به صورت دولتی اداره می شد، ناچار شدند سیستماقتصادی خود را متحول و دگرگون کنند و به جای پافشاری روی اقتصاد دولتی، به سایربخش های اقتصادی مانند بخش خصوصی و بخش تعاونی توجه بیشتر نمایند. کشورهای روسیه،چین، کره و... از جمله این کشورها هستند، به گفته سفیر چین دؼbr>? ایران، چینتوانسته است در دو دهه اخیر با جذب 500 میلیارد دلار سرمایه خارجی بیش از صدها هزارشرکت در چین ایجاد و راه اندازی کند و طبیعی است که آنها از این طریق نه تنها مشکلبیکاری حجم وسیع مردم چین را حل کرده اند، بلکه به شدت اقتصاد چین را رونق بخشیدهاند و درآمدهای عظیمی در بازار جهانی کسب کرده اند. صادرات چین در سال گذشته فقط بهکشور آمریکا حدود یکصد میلیارد دلار بوده است. کشور کره همانند چین نیز یک انقلابعظیمی در اقتصاد کشور خود بوجود آورده است و کشوری که کل خاک آن کمتر از استانخراسان ایران است، در سال گذشته حدود 240 میلیارد دلار صادرات غیر نفتی داشته است.  

ضرورت رشد بخش های تعاونیو خصوصی درکشور

به گفته دکترمحمود احمد پورداریانی عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر و متخصص کارآفرینی،امروز در تمام دنیا، دولت ها متوجه شده اند که خودشان نمی توانند توسعه و رشد ایجادکنند، بنابراین اکثر دولت ها در جهان سیاست هایی اتخاذ می کنند که در کشورشانکارآفرینان رشد و نمو پیدا کنند، یعنی بخش خصوصی را رشد و توسعه می دهند تا فضایکسب و کار ایجاد شود.

دکتر احمد پورداریانی در پاسخ به این سؤال که چهکسانی باید در کشور ایجاد شغل کنند و مشکل بیکاری جوانان را حل کنند، می گوید: «ایجاد شغل یا باید توسط دولت یا شرکت های موجود و یا شرکت های جدید صورت گیرد. اماامروز برای همه روشن است که نیروی انسانی دولت بیش از حد سنگین شده است و دیگر قادربه استخدام نیروی جدید نیست. از طرف دیگر شرکت های موجود نیز ظرفیت های محدودیدارند و قادر به جذب نیروی جدید نیستند و هر اندازه هم که دولت بگوید، برای جذب هرنفر سه میلیون تومان می دهد، فایده ای ندارد، چرا که شرکت های موجود نه تنها توانجذب نیروی جدید ندارند، بلکه برخی از آنها به خاطر افزایش هزینه ها ناچار به تعدیلنیروی انسانی خود می باشند. بنابراین تنها راه حل بیکاری و جذب نیروی جدید و ایجاداشتغال این است که کارآفرینی در کشور توسعه یابد و شرکت های جدید غیردولتی ایجادشود و اکنون این سوال مطرح می شود که چه کسانی باید این کار را بکنند که پاسخ مااین است کسانی که ما به آنها کارآفرین می گوییم. باید این کار را انجام دهند.»  

کارآفرینی چیست؟

وقتی از بسیاری از مردم و حتی نخبگان جامعه سوالمی شود که «کارآفرینی» چیست یا «کارآفرینان» چه کسانی هستند، به سرعت پاسخ می دهندکه «کارآفرینی» ایجاد کار و شغل است و «کارآفرین» ایجاد کار می کند، در صورتی کهتعریف «کارآفرینی» و «کارآفرین» این نیست. به گفته متخصصان و کارشناسان، کارآفرینیقصه زندگی انسان های موفق هر جامعه است که به جای این که بیایند و در جایی استخدامشوند و مشغول کار شوند، خودشان کسب و کار راه می اندازند و به گفته دکتر احمدپورداریانی، کارآفرینان قهرمانان توسعه اقتصادی- اجتماعی جوامع می باشند.

نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریفروشن از آن است. کارآفرینی همانند سایر واژه های مطرح در علوم انسانی، هنگامی قابلتحلیل و تبیین می باشد که بتوان تعریف یا تعاریف روشن و مشخصی از آن ارائه نمود. ازآن جا که مفاهیم علوم انسانی در زمره مفاهیم قطعی علوم فیزیک و شیمی به شمار نمیرود، ارائه یک تعریف قطعی و مشخص برای واژه های آن، کاری دشوار و حتی غیرممکن است. «کارآفرینی» نیز یکی از واژه هایی است که تعریف واحدی برای آن وجود ندارد و ازابتدای طرح آن در محافل علمی، تعاریف متفاوت و حتی متناقضی از دیدگاه های گوناگونبرای آن ارائه شده است. وجود این عوامل در تعریف کارآفرینی از سویی نشان دهندهگستردگی و اهمیت موضوع است که می تواند از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد و ازسوی دیگر نشان دهنده پویایی موضوع است که زمینه ارائه مدل ها، تعریف ها و نظراتمتفاوتی را فراهم می آورد. به منظور آگاهی دقیق و ارائه یک تعریف علمی از «کارآفرینی» از دکتر محمود احمدپور داریانی به عنوان متخصص این رشته می خواهیم که تعریف خود را از «کارآفرینی» ارائه کند.

دکتر احمدپور داریانی در پاسخ بهاین سوال می گوید: «خیلی ها فکر می کنند که کارآفرینی به معنای آفرینش و ایجاد کارمی باشد، در صورتی که این یک برداشت اشتباه از کارآفرینی است، من ارتباط با تحقیقیکه در دانشگاه امیرکبیر انجام دادم، از دو هزار نفر از مدیران و مسئولان کشورخواستم که تعریف خود را از واژه «کارآفرینی» مطرح کنند، حدود 80 تا 90 درصد تعریفآنها از کارآفرینی، ایجاد کار بود و طبیعی است که وقتی متخصصان و نخبگان جامعه ازاین واژه تعریف درستی نداشته باشند، عموم مردم هم تعریف روشنی از کارآفرینی نخواهندداشت.

وی می افزاید: «کارآفرینی به معنای ایجاد کار نیست.»  

مفهوم واژه کارآفرینی

به گفته دکتر احمد پورداریانی، واژه کارآفرینی از کلمهفرانسوی entrepreneurبه معنای «متعهدشدن» (undertake) نشات گرفته است و براساس واژهنامه دانشگاهی وبستر، کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیتاقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند.

دکتر احمدپور داریانی می گوید: «من خودم در سال 9991 میلادی(8731 هجری شمسی) یک تعریف از کارآفرین ارائه کردم ومعتقدم «کارآفرین» فردی است که دارای ایده و فکر جدید می باشد و از طریق ایجاد کسبو کاری که توام با مخاطره مالی و اجتماعی است، با بسیج منابع محصول، خدمت جدید بهبازار ارائه می کند، پس کارآفرین سه کار مهم می کند که اول ایجاد خلاقیت و نوآوری،دوم راه اندازی یک شرکت یا کسب و کار و طی کردن فرایند ایجاد کسب و کار و سوم ارائهمحصول و خدمت خود به بازار می باشد. بنابراین اگر در جامعه یک کسی برای اولین باردستمال کاغذی را تولید کرد، چون اولین بار است، این کارآفرینی کرده و اولو یټباکارآفرین است. به عبارت دیگر آنها که اولین ها در هر کاری هستند و با نوآوری جبهههای جدیدی در اقتصاد باز می کنند، کارآفرین هستند.  

کارآفرین کیست؟

کارآفرین کیست و دارای چه ویژگی هایی است؟ دانشمندان و محققان علوم رفتاری،مدیریت و اقتصاد تعاریف گوناگونی از «کارآفرین» ارائه می کنند. به اعتقادبرخی از دانشمندان مانند ریچارد کتیلن (cattilon)، کارآفرین کسی است که خطرپذیر استو توانایی برقراری ارتباط بین تولیدات و خدمات، توانایی سازماندهی و نظارت بر تولیدو معرفی روش های جدید، محصولات جدید و یافتن بازارهای جدید را دارد.

اسکامپتر یکی دیگر از دانشمندان می گوید: «کارآفرین کسی است که نوآور است وقدرت خلاقیت بالایی دارد و فعالیت های جدیدی را در قالب شرکت های کوچک راه اندازیمی کندکول (Cole) هم می گوید: کارآفرین به شخصی می گویند که بهترین وآخرین موقعیت های اقتصادی و تجاری را کشف می کند و روش استفاده از این فرصت ها رامی داند. این فرد معمولا دارای استعداد، خلاقیت، ابتکار، سازماندهی و مدیریت در سطحبالایی است.

«دیوید مک کران» و «اریک فلانیگان» کارآفرینان را افرادینوآور، با فکری متمرکز و به دنبال کسب توفیق و مایل به استفاده از میانبرها میدانند که کمتر مطابق کتاب کار می کنند و در نظام اقتصادی، شرکت هایی نوآور، سودآورو با رشدی سریع را ایجاد می نمایند.

همه می توانند کارآفرین باشند

    بطور ساده کارآفرین به شخص حقیقی یا حقوقی ای گفته می شود که توانایی تحمل ریسک - اغلب مالی - را دارد و می تواند یک ایده اولیه را به یک فعالیت اقتصادی تبدیل کند. همه ما میتوانیم یک کارآفرین باشیم، چه کارمند، چه کشاورز و ... در هر پست و مقامیکه باشیم در راه انجام فعالیت های خود می توانیم کارآفرین بوده و ایده های خود برای بهبود انجام کارها را به واقعیت تبدیل کنیم.

یک کشاورز می تواند با راه اندازی روش های جدید کاشت، آبیاری، نگهداری و ... کمیت یا کیفیت محصولات خود را بالاببرد. یک کارمند می تواند برای انجام فعالیت های روزانه و البته در چهارچوباختیارات خود روش های جدیدی را اختیار کند تا انجام کارها برای خود و ارباب رجوعسریعتر و با کیفیت بالاتری صورت پذیرد. یک مهندس یا شرکت می تواند با قبول هزینههای تولید آزمایشگاهی، نمونه ای از یک محصول را تولید کرده و در صورت مفید بودنآنرا تولید انبوه نماید و به جامعه خود خدمت کند. یک مربی تیم فوتبال می تواند بااتخاذ روشهای مدیریتی و arrange یک تیم به موفقیت های بسیار دست پیدا کند و .... همانطور که مشاهده می کنید در تمام مثال هایی که آورده شد نوعی ریسک وجوددارد. این ریسک ممکن است باعث از بین رفتن محصول کشاورز شود یا باعث شود تا کارمندتوبیخ یا اخراج شود و یا سرمایه گذاری آن مهندس یا شرکت به هدر رود. و دست آخر آنکه آن مربی تیم ممکن است سمت یا اعتبار خود را از دست دهد. بنابراین مشاهده می کنید که بسادگی می توان این نتیجه را گرفت که "کارآفرینی بدون ریسک امکان پذیر نمی باشد." شاید از همین جمله بتوان فهمید که چرا در کشور ما در میان جوانان کارآفرینی جایگاه والایی ندارد، فعلا" اجازه دهید بحث فنی را ادامه دهیم.


ویژگی های کارآفرین

کارآفرین ویژگی ویژه به شرح زیر دارد :

- خود اتکایی از اولین خصوصیات یک کار آفرین می باشد.

با کمک این نیرو کارآفرین می تواند به مبارزه با سختی ها بپردازد. بنابراین اگر می خواهیدکار آفرین باشید باید این توانایی را در خود تقویت کنید.

- نیاز به انجام دادن و بدست آوردن از دیگر خصوصیات یک کارآفرین می باشد.

اینگونه اشخاص بصورت دائم نیازبه آن دارند که محصول یا خدمتی را ایجاد کنند. از ساده ترین نوع آن مثلا" در فعالیتهای خانگی گرفته تا پیچیده ترین کارهایی که ممکن است در تولید یک محصول یا خدمت بهآن لازم باشد.

- استفاده از نهایت بهره وریاز دیگر ویژگی های یک کارآفرین هست. 

یک کارآفرین همواره می خواهد از وقت خود بهترین استفاده را کند.

- تحمل ریسک ازدیگر ویژگی های این گونه افراد می باشد.

یک کارآفرین می تواند ریسک ناشی از شکست راپذیرفته و تحمل کند. این ریسک ممکن است مالی یا حیثیتی باشد و یا از دست دادن بسیاری چیزها که مردم عادی در زندگی آنها را داراند، باشد.

- آنها شکارچی فرصتها هستند.

کارآفرین بسادگی می تواند میان یک اتفاق بدون خاصیت با دیگری که در دل آن فرصت شکوفایی نهفته است، تمایز قائل شود و دومی را شکار کند.

- نیاز به پیشرفت دائمی از دیگر ویژگیهای این افرا می باشد.

حتی هنگامی که کارآفرین فعالیت اقتصادی را راه اندازی کرد متوقف نمی شود او علاقه دارد که همه روزه به پیشرفت های جدیدیدست پیدا کند.

- کارآفرین توانایی بالایی در کنترل خود دارد.

 تحقیقات نشان می دهد که اغلب کارآفرینان بیشتر از آنکه بتوانند محیط بیرون را کنترل و مدریت کنند برخود تسلط دارند. اثر جنبی این خاصیت می تواند همان قدرت کنترل بر محیط نیز باشد.

- آنها همواره به هدف نگاه می کنند و شب و روز فکرشان رسیدن به هدف می باشد.

دقت کنید که تمرکز بر هدف برای بسیاری از مردم دشوار است اغلب به کاری که در حالانجام دادن آن هستند فکر می کنند نه هدف.

- کارآفرین توانایی تشخصی اولویت هارا دارد.

خوب می داند چه کاری، چه موقع باید انجام شود و حاضر است بر سر آن بادیگران مبارزه کند.

- خوش بینی

 از ویژگی های مهم و بارز یک کارآفرین است. برای همین بسیاری از کارآفرینان جوان هستند چرا که آنها معمولا" به هر کاری خوشبین می باشند. کارآفرین در برخورد با مشکل بدون آنکه ذهن خود را مخدوش کند مبارزه می کندتا آنرا از میان بردارد. حتی اگر مشکل بزرگ باشد به خود می گوید "الان که نمی شودآنرا حل کرد به کار دیگری می پردازم و بعد سراغ آن می آیم".

- شجاعت

 از دیگرویژگی های یک کارآفرین می باشد. دقت کنید که تحمل ریسک با شجاعت تفاوت بسیاری دارد،به این مثال توجه کنید. یک مدیر کارآفرین یک شرکت را در نظر بگیرید. او هموراه درحال ایجاد تغییر در شرکت می باشد تا به هدفهای خود نزدیک شود. اگر شکست بخورد بایدریسک - یا همان هزینه - آنرا بپردازد فرض کنید که پول و امکانات هم دارد و میپردازد. چیزی که این فرد نیاز دارد صفتی است بنام "شجاعت" او باید دل انجام این تغییرات و به نوعی بازی با سرنوشت خود، کارمندان و شرکت را داشته باشد.

- کارآفرین معمولا" قدرت تحمل بالایی دارد.

 این قدرت تحمل از مسائل کاری شروع شده ویقیناً به مسائلی که در اجتماع یا خانواده او بدون شک رخ خواهد داد کشیده خواهد شد. قدرت تحمل جاذبه ایجاد می کند در حالی که عدم داشتن آن فرد را مجذوب می کند. مثال ساده آنکه فردی که قدرت تحمل بالایی ندارد معمولا" در یک شرکت دولتی - که قدرت تحمل و زنده بودن بالا دارد - مشغول بکار عادی و بدون جنبیش می شود.

- کارآفرینان انگیزه داخلی بالایی برای انجام کار دارد.

دقت کنید که اگر فردی دارای انگیزه بسیارقوی برای انجام کاری باشد و آن انگیزه در درون آن نباشد در هر لحظه ممکن است که فردآن کار را رها کند. اما نیروی انگیزشی در کارآفرین در درون خود او وجود دارد و تازنده هست به کار و فعالیت ادامه می دهد. تفاوت گرمای زمین و خورشید را مقایسه کنید،اگر خورشید برود زمین سرد خواهد شد اما اگر زمین برود خورشید همچنان گرم خواهدماند.

روش ایجاد یک ارتباط موفق

        ارتباط کلامی تنها وسیله ایجاد ارتباط نیست، کلماتی که ما بر زبان جاری می‌کنیم، بر حسب موقعیت، فقط بین هشت تا بیست ‌و ‌چهار درصد پیام ما را تشکیل می‌دهد. اطلاعات می‌تواند بدون استفاده از زبان منتقل گردند، در اینجا است که شخص هوشمند با استفادة هدفدار از کانالهای ارتباطی غیرکلامی، می‌تواند تاثیرگذاری بر دیگران را افزایش دهد. می‌توان از حرکات مخاطب خود افکار او را تا حد زیادی خواند و اطلاعاتی را کسب کرد که صرفاً از روی کلام بدست نمی‌آید. باید به این نکته توجه داشت که ارتباط کلامی و غیرکلامی مکمل یکدیگرند و در مواردی که با هم تناقض داشته باشند یعنی گفتة فرد با حرکات و حالات وی همخوانی نداشته باشد، در مخاطب حس بی‌اعتمادی ایجاد کرده و به دنبال آن پیش‌داوری خواهد نمود.

وسایل ارتباط غیرکلامی به دو دسته تقسیم می‌گردند:

نشانه‌های شنیداری :

شدت صوت، سرعت بیان، لهجه، تکه کلام، آهنگ سخن و مکث‌ها

نشانه‌های بصری

استفاده از حرکات دست، اعمال نمایشی، حالت بدن

  

اکنون به توضیح برخی از این موارد می‌پردازیم :

استفاده از حرکات دستها :  

می‌توان با استفاده از دستها نفوذپذیری بیشتری در سخنان خود ایجاد کرد و به روشن‌تر شدن مطالب و یا تاکید بر قسمتهایی از آن کمک نمود. این حرکات بسیار مؤثر می‌باشند و می‌توانند نشان دهندة تسلط، قاطعیت و یا بی‌تفاوتی و عدم اعتماد شما باشد. البته باید توجه داشت که حرکت دستها نباید بی‌ضابطه، ساختگی و یا بی‌هدف باشد. ایستادن در حالی که دستهای ما در پشت بدن قرار دارند، نشان‌دهندة سردی و تکبر است، قرار دادن دستها در جیب شلوار نشانه بی‌ادبی بوده و حرکت زیاد دستها نیز به دستپاچگی و عدم تسلط تعبیر می‌شود. برای تمرین می‌توان حرکات خود را از قبل در مقابل آینه مشاهده نمود و یا از یکی از دوستان خواست که حالات و حرکات ما را بازگو نماید. بهتر است که از حرکات و حالات دیگران تقلید نکنید و از حرکات طبیعی و ذاتی خودتان استفاده نمائید. هر قدر که راحت‌تر و بدون اطوار صحبت کنید، به همان نسبت سنگین‌تر به نظر خواهید آمد. یک چهرة خشک و بی‌روح در شخص مقابل، ایجاد بی‌اعتمادی می‌کند، چرا که او نمی‌تواند برداشت خاصی از این چنین چهره‌ای نماید البته خنده و یا لبخند ساختگی نیز دردی را دوا نمی‌کند و معمولاً در همان مراحل اولیة، تصنعی بودن آن آشکار می‌شود. ولی یک لبخند حقیقی و بی‌ریا به نحو مؤثری به ایجاد ارتباط و اعتماد متقابل کمک می‌نماید.

ارتباط بصری :  

حتماً تا به حال با این گفته که‌ “ تا به چشمهای طرف نگاه کردم همه چیز دستگیرم شد” مواجه شده‌اید. شاید در نگاه اول این گفته اغراق‌آمیز به نظر آید، اما بعضی‌ها بر این عقیده‌اند که چشمها مهم‌ترین وسیلة ارتباط غیرکلامی هستند، و گاه معنی و مفهوم یک نگاه بیش از هزار جمله است، بطوری که بسیار پیش‌ آمده در مواقعی که انسان دچار احساسات و عواطف شدید می‌شود دیگر قادر به سخن گفتن نیست. اینجاست که نگاه و یا اشکی که از چشم جاری می‌شود تاثیری بس شگرف خواهد داشت و پیامی را منتقل خواهند نمود که هیچ جمله‌ای قادر به بیان آن نیست. هنگامی که گوینده به آنچه که می‌گوید اطمینان ندارد و یا در گفته خود صادق نیست، معمولاً می‌کوشد تا نگاهش با نگاه مخاطب خود تلاقی نداشته باشد و اغلب نگاه خود را به جای دیگری می‌دوزد. در این گونه موارد ایجاد ارتباط بصری به حداقل خود می‌رسد. نگاه کردن بیش از حد به اطراف، تغییر دادن مسیر نگاه به این طرف و آنطرف در مخاطب ایجاد ناآرامی خواهد نمود.

حالت بدن :  

وضعیت و حالت بدن می‌تواند نشان‌ دهندة اعتماد به نفس و یا اضطراب و بی‌قراری شخص باشد. حالت بدن با نیم تنه‌ای متمایل به جلو و چانه‌ای با کشیدگی ملایم، نشان از توجه و علاقه به موضوع است. برعکس شانه‌های آویخته و پشت خمیده، بازتابی از خستگی، بدخلقی، عدم اعتماد به نفس و یا بی‌علاقگی است. بنابراین می‌توان با وضع و حالت علاقه یا عدم ‌علاقة خود را به طرف مقابل نشان داد.

 فاصله :  

   در هنگام گفتگو فاصله بین افراد نیز می‌تواند نشان از چگونگی ارتباط فی‌مابین داشته باشد برخی فاصله را به چهار قسم تقسیم کرده‌اند : 

ـ فاصله صمیمی ( تقریباً 60 سانتی‌متر)

ـ فاصله شخصی ( 60 تا 150 سانتی‌متر)

ـ فاصله اجتماعی ( 150 تا 200 سانتی‌متر)

ـ فاصله عمومی ( از 2 تا تقریباً 8 متر)

فاصله نشان‌دهندة روابط میان دو طرف همدلی و صمیمیت آنهاست. کم کردن هر یک از فواصل تعیین شده می‌تواند پیام‌های ناخوشایندی را به همراه داشته باشد و غالباً به سطح ارتباطی صدمه خواهد زد.  

بلندی ‌آوا و سرعت بیان : 

   صدای رسا و بلند موجب جلب توجه مخاطب شما خواهد گردید. البته باید توجه نمود که این بلند بودن صدا از حد متعارف تجاوز ننماید. چرا که این فزونی در شدت صوت، می‌تواند به جای آنکه نشان از اعتماد به نفس داشته باشد به پرخاشگری نیز تعبیر شود. سخن گفتن با صدای آرام، سنجیده و متانت را می‌رساند. صحبت کردن با صدای آرام نفوذ بیشتری دارد چرا که مستمع مجبور است تمرکز بیشتری داشته باشد. سرعت زیاد اغلب موارد نشانگر تسلط سخنگو و اعتقاد وی از آنچه که می‌گوید است. مستمع از چنین گوینده‌ای مطلب زیادی را در زمان کوتاه فرا می‌گیرد. از سوی دیگر سرعت زیاد در موقع سخن گفتن شاید نشان از ترس و هیجان داشته باشد و این گونه تعبیر شود که سخنگو می‌خواهد هر چه سریعتر از مخمسه‌ای که در آن گرفتار شده رهایی پیدا کند. برای اینکه اثر بیشتری بر روی مخاطب خود داشته باشیم، بهتراست سرعت خود را طوری تنظیم کنیم که همواره توجه طرف مقابل معطوف سخنان ما بشود. مطالب مهم را می‌توان با بیان شمرده،  آهسته و نافذ، بهتر جلوه داد.

مدیریت بر افراد مخالف و معترض

برای شما مینویسم پس نظر خودت را از طریق لینک نظرات و یا پیام نگار کنار صفحه ارسال کن. منتظر و متشکرم   

 

      مدیر شدن ممکن است حرکتی نامحبوب باشد. ممکن است افرادی وجود داشته باشند که وقتی شما مدیرشان می شوید احساس حسادت، تنفر، و یا نگرانی کنند و همین مسائل باعث رفتارهای منفی در آنها گردد. برخی از آنها ممکن است آشکارا بخواهند دردسرآفرینی کنند! این را بایستی تا حدودی بخشی از لوازم مدیریت بدانید و برداشت شخصی نکنید_ حتی اگر به نظر دشوار بیاید! اما اگر افراد مشخصی هستند که شما با آنها مشکل دارید، صرف وقت برای جلب اعتماد آنها اغلب کارساز و با ارزش است.

هیچ نسخه یکسانی برای حل تعارضهای کاری وجود ندارد، اما روشهای ساده و قابل یادگیری ممکن است کمک کنند. گوش دادن و بازخورد می توانند کارساز باشند. در ذیل مواردی که میتوانند مدیران در برخورد با تعارضها انجام دهند بیان می گردد.

1_ از افراد بپرسید که چه احساسی در مورد وضعیت تعارضی دارند.

2_ واکنش مشخصی مبتنی بر نظر خودشان نشان دهید_ مثلا با استفاده از جملات متفاوت چیزهایی را که شنیده اید خلاصه کنید تا مطمئن شوند که شما موضع و نظر آنها را درک کرده اید. می توانید بگویید که « می توانم احساس شما را درک کنم.»

3_ تلاش کنید که احساسات عمیق خود را با شما در میان بگذارند.

4_ احساس خود را بیان کنید و دلیل آن را بگویید و اطمینان یابید که فرد شما را درک می کند. مثلا بگویید، در این مورد چه فکر می کنید؟

5_ ایده ای در جهت پیدا کردن راه حلی که مورد توافق هر دوی شماست پیشنهاد کنید یا جویا شوید. مثلا بگویید، آیا راهی هست که هر دو به توافق برسیم؟

6_ سعی کنید بر روی چیزهای کوچک توافق کنید و بر روی این توافق ها، توافقهای مهمتر را بسازید. بر توافقها_ نه تفاوتها_ تاکید ورزید.