به همین دلیل، «توری جانسن» مدیرکل یک شرکت خدمات استخدامی به نام ویمن فورهایر میگوید که کارآفرینان جوان باید مهارت خود را در سخنرانی برای عموم افزایش دهند.
او میگوید: «حتی اگر شما بهترین ایده روی کره زمین را هم داشته باشید؛ اگر مطمئن و با آگاهی به نظر نرسید، کسی به ایده شما گوش نخواهد داد. البته روی دیگر سکه این است که گاهی ایدهای که چندان هم بینظیر نیست، موردتوجه قرار میگیرد؛ چون ارائهدهنده آن توانسته است شخصا با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند. نباید قدرت و اهمیت این مهارتها را ناچیز بشمارید.» در اینجا چهار استراتژی به کارآفرینان جوان ارائه میشود تا بتوانند به وسیله آنها با اطمینان به ارائه نظرات و ایدههای خود بپردازند و خود را مطرح کنند.
1 - از شور و هیجان خود تبعیت کنید
«دانلد ترامپ» به تبلیغ کتاب جدید خود پرداخت و میلیونها نفر از خواندن ایدهها و تماشای سخنرانی او لذت میبرند. پیام کلیدی ترامپ این نبود که چگونه در زمینه املاک و مستغلات ثروتمند شوید، بلکه پیام کلیدی او تنها این بود که «به آنچه انجام میدهید عشق بورزید»، به نظر میرسید که همه اصول دیگر ترامپ برای موفقیت بر پایه همین مفهوم کلیدی استوار بودند. او در مصاحبه تلویزیونی اخیر خود از کارآفرینان جوان خواست «موضوع مدنظر خود را به خوبی بشناسند.» اما در کنار آن افزود: اگر نسبت به آن موضوع شور و هیجان داشته باشید، قادر خواهید بود هر کاری انجام دهید تا بر همه نکات مربوط به آن موضوع اشراف پیدا کنید. خواهید دید که همهچیز به شور و علاقه بستگی دارد. میتوان به مردم آموخت که چگونه نظرات خود را موثرتر بیان کنند؛ اما نمیتوان به آنها شور و هیجان را درس داد و بدون شور و هیجان شما بسیار سختتر موفق میشوید. توجه افراد را به ایدههایتان جلب کنید.
2 - یک دیدگاه خلاصه برای یادآوری به رشته تحریر درآورید
ارائه دیدگاه با بیانیه ماموریتی کاملا متفاوت است. بیانیه ماموریتی یک پاراگراف طولانی و پیچیده است که معمولا کمیتهای آن را تنظیم میکند. اما دیدگاه، یک تصویر خلاصهشده و فشرده از آیندهای روشنتر است که با محصول یا خدمات شما محقق خواهد شد. ارائه دیدگاه در شرایط مطلوب باید حدود ده کلمه یا کمتر باشد. سرمایهگذاران معمولا بر این باورند که اگر یک کارآفرین نتواند محصول خود را در ده کلمه یا کمتر توصیف کند، نباید بر آن محصول سرمایهگذاری کرد.
3 - از قانون 10/20/30 پیروی کنید
اگر به استفاده از نرمافزارهای ارائه مطلب چون پاورپوینت عادت ندارید، هماکنون استفاده از آن را تمرین کنید. سرمایهگذاران، شرکا و مشتریان بالقوه شما دوست دارند اطلاعات شما را به صورت بصری دریافت کنند و یک کپی از آن را برای خود داشته باشند.
اما به خاطر داشته باشید که ارائه ایده شما میتواند خوب یا بسیار ضعیف انجام شود.
یکی از روسای سابق اپل به نام گایکاواساکی، به صدها ارائه نظر گوش داده است که اغلب آنها «آنچنان کسالتبار بوده است که قادر به ادامه گوش دادن به آنها نبوده است». او به قانون 10/20/30 اشاره میکند. این قانون بسیار ساده است. وقتی سمیناری باید ارائه دهید، باید 10 اسلاید را در 20دقیقه با فونت 30 ارائه دهید. استفاده از این قانون به شما در احیای روش سخنرانیتان کمک میکند.
4 - مانند یک رهبر لباس بپوشید
مخاطبان شما در 90 ثانیه اول جلسه در موردتان به قضاوت مینشینند. این به شما زمان زیادی برای ارائه محتوای سخنانتان نمیدهد. معنای این نکته این است که مخاطبان براساس حرکات بدن و لباس شما در موردتان قضاوت میکنند. یک قهرمان ارتش گفته است که رهبران بزرگ همیشه نسبت به حضار در یک اتاق کمی بهتر به نظر میرسند.
سرانجام آنکه اگر بتوانید با موفقیت به ابراز عقیده خود بپردازید، موفقیت شما در رسیدن به اهدافتان تضمین میشود.
همواره این سؤال نزد کارکنان سطوح مختلف سازمانی مطرح بوده است: «چگونه میتوان پلههای ترقی را از طریق کسب مقامهای سازمانی طی کرد؟»
پاسخ به این سؤال، ابتدا مستلزم توجه به این نکته است که احراز پستهای مدیریتی در درجه اول منوط به وجود شایستگیهای مدیریت در زمینههای مختلف فکری، فنی و حرفهای و ارتباطی در کاندیداهای مناصب مدیریتی است. مطالعه و بررسی عملکرد مدیران موفق در عرصه رقابت و کسب و کار جهانی، مؤید وجود یکسری ویژگیها، خصوصیات و توانمندیهای مختلف در میان آنان بوده که منجر به حصول نتایج مورد نظر و دستیابی به اهداف تعیین شده توسط سازمانهای تحت مدیریت و رهبری آنها شده است. احصاء و شناسایی ویژگیها و توانمندیهای مدیران و رهبران جهانی، عمدتاً با تکیه بر عواملی متعدد صورت گرفته است، اما این ویژگیها که از منابع مختلف استخراج شدهاند، تا حدود زیادی دارای نقاط مشترک و محورهایی یکسان هستند.
بسیاری از مدیران و رهبران موفق در سازمانهای مختلف، دارای ویژگیهایی مشترک در زمینههای مختلف بودهاند. این مسئله میتواند کلید پاسخگویی به سؤال فوق باشد.دستیابی به مناصب مدیریتی را به مثابه صعود به قلههایی مرتفع می باشد و با طبقهبندی ویژگیهای مدیران برای دستیابی به قلههای موفقیت و کسب آمادگی لازم در مسیر صعود، در سه مرحله:
- نزدیک شدن به صعود
- در راه صعود
- پر کردن فاصلهها
22 ویژگی مهم رفتاری شناسایی شده است. رئیس و مدیر، به این دلیل به سمت و موقعیت بالایی در سازمان ارتقا یافته است :
- بیشتر از سایرین کار کرده است
- بهتر کار کرده است
- سختتر کار کرده است
- بهگونهای خودش را از دیگران ممتاز ساخته است
باتوجه به اهمیت این موضوع در سازمانها و بنگاههای مختلف، به تفکیک ویژگیهای احصاء شده در هر مرحله، به قرار ذیل ارائه شده که برای تمامی سطوح سازمان مفید است.
ویژگیهای مرحله «نزدیک شدن به صعود»
ویژگی اول: اعتماد به نفس- بزرگترین مانع رشد، خودتان هستید.
- مدیران برتر، میل دارند بیشتر با افراد متکی به نفس سروکار داشته باشند.
- رؤسای متزلزل به خود اجازه میدهند در محاصره افراد ضعیف قرار گیرند.
- به خود امیدوار باشید و بر اهداف خود متمرکز شوید.
- احساس ترس را در خود فرو نشانید.
ویژگی دوم: کنترل طرز برخورد
- چیز چندانی وجود ندارد که بتوانید بر آن کنترل داشته باشید.
- طرز برخورد، تنها حوزهای است که میتوانید آن را به کنترل خود درآورید.
- توفیق در کسب و کار، بیشتر مرهون گرایش ذهنی شماست تا قابلیت ذهنیتان.
- آهنگ صدا، حالت بدن، نحوه دست دادن، دست نوشته، پیام تلفنی، تفویض اختیار، مدیریت و رهبری در رفتار شما ظاهر شده و انتقال مییابد.
ویژگی سوم: پافشاری
- مدیران موفق، از خصیصه پافشاری، عزم و ثبات قدم برخوردارند.
- پافشاری، لجاجت نیست که منجر به حماقت شود بلکه تعهد به نتیجه است.
- پافشاری، مقاومت در برابر شکستها و دلسردیهاست.
نکته: بدانید چه هنگامی پافشاری کنید و چه زمانی دست از پافشاری بردارید.
ویژگی چهارم: مداومت در بهبود وضعیت
- بهبود مستمر یعنی آموختن چیزهای مهم، مفید و شادی آفرین.
بهبود مستمر منجر به آثار و نتایج ذیل میشود:
-سودمند بودن برای دیگران
-افزایش توانمندی
-برخوردار شدن از تفکری خلاق
-افزایش اعتبار تصمیمات و قضاوتها
-افزایش اعتبار نزد افراد
هشدار:
1.دانستههای خود را صرف افراد بیتفاوت نکنید.
2.دانش را برای آزردن دیگران نیاموزید.
ویژگی پنجم: صداقت و پایبندی به اصول اخلاقی
- رهبران موفق از درستکاری و صداقت حمایت میکنند.
- آنها ضمن توجه به اصول اخلاقی، نکات ذیل را توصیه میکنند:
- کسی را بهطور عمدی اغوا نکنید
- از گفتن حقیقت خودداری نکنید
- خلف وعده نکنید
- آمرانه برخورد نکنید
- عدم اعتماد شما به دیگران، توجیه کننده عدم اعتماد آنان به شماست
- با خود صادق باشید
ویژگی ششم: اول اندیشه بعد گفتار
- اندیشیدن پیش از سخن گفتن به معنای تقلید از الگوهای ملالآور و خستهکننده نیست.
این اقدام باعث میشود تا:
-با هوشتر به نظر برسید
-قدرت بیان و کلام شما افزایش یابد
-اشتباهات گفتاری شما به حداقل برسد
-امکان مشاهده ضعف دیگران فراهم آید
ویژگی هفتم: خلاقیت
- مدیر عالی، اختیار و آزادی غیرعادی بودن را داشته و میتواند خطرمتفاوت بودن را بپذیرد.
- برای الگو بودن نزد کارکنان، باید ویژگی خلاقیت را در خود تقویت کنید.
- خلاقیت برای تحقق و دستیابی به چشمانداز آینده، شرط مطلوب و ضروری رهبری است.
ویژگی هشتم: فروتنی در انظار
- فروتنی، نشانگر اعتماد به نفس است.
- از استعدادها، تواناییها و ارزش خویش، با فروتنی سخن بگویید.
- متواضع بودن به معنی پرهیز از رفتار تصنعی فخر فروشانه و سخنان پرلاف و گزاف است.
ویژگیهای مرحله «در راه صعود»
ویژگی نهم: سبکشناسی?سبک مطلوب عبارت است از: رفتار مناسب در وقت مناسب
?سبک نامطلوب عبارت است از: رفتار یکسان در تمام شرایط
?برای بهرهمندی از سبک مناسب، به نکات ذیل توجه کنید:
-رفتارتان را تغییر دهید تا سبک شما تغییر کند.
-سبک سایرین را بشناسید (حدس نزنید، سؤال کنید).
-به ظاهر فیزیکی خود توجه کنید.
-طرحی عینی برای نیل به مقاصد خود داشته باشید.
-هماهنگی حرف و عمل خود را به دیگران نشان دهید.
ویژگی دهم: شهامت
- شهامت یعنی ریسک کردن در انجام کارهایی که دیگران از انجام آنها بیم دارند.
- برای افزایش شهامت، بیندیشید، صادق باشید و نظر دیگران را جویا شوید.
- لازم است از قید و بند برخی مرزها، محدودیتها، روشها و ضابطهها خارج شوید.
نکته: کمی لجام گسیخته بودن، آسان است فقط دقت کنید که بیشتر مردم چه میکنند، آن را انجام ندهید.
ویژگی یازدهم: شوخ طبعی
- شوخ طبعی، عامل یکسانسازی برای کوتاه کردن فواصل فرهنگی، مقام و موانع ظاهری است.
- مردم، کسانی را که میتوانند با آنان بخندند، دوست دارند.
- شوخطبعی، فشار عصبی را کاهش داده و برقراری ارتباط را ساده میکند.
ویژگی دوازدهم: نقش آفرینی
- هر کس در رأس قرار میگیرد، تا اندازهای از هنر تئاتر استفاده میکند.
- نقشآفرینی، یک «راز تجاری» برای مدیران موفق است.
نکات ذیل برای نقشآفرینی بیشتر توصیه میشود:
- به هنگام مصاحفه، دست افراد را فشرده و نگه دارید تا از این طریق صمیمیتر به نظر برسید.
- در برخورد با مدیرتان، تماس چشمی را حفظ کرده، آرام، متین و مصمم باشید.
- طوری بایستید که پرتحرک، جوان و بلندتر به نظر آیید.
ویژگی سیزدهم: جزئینگری
- هر قدر بالاتر بروید، بیشتر تحت تأثیر مسائل کلان قرار میگیرد.
- جزئینگری، به مفهوم دقیق بودن و برعهده گرفتن مسئولیت کامل نتایج اقدامات است.
- آگاهی از جزئیات، برای مدیران اهمیت دارد.
ویژگی چهاردهم: خوب کار کردن و میل به رهبری - مدیران موفق، کارهایشان را با برتری فنی انجام میدهند.
- لازم است که افراد، یک زمینه تخصصی را دنبال کنند.
- در مسیر دستیابی به سطوح مدیریت ارشد، آگاهی از مسائل عمومی در کنار تخصص ضروری است.
نکات ذیل برای تکامل مدیران عالی توصیه میشود:
-اعلام صریح انتظارات از کارکنان
-حضور فیزیکی با ظاهری آرام و مطمئن در محیط کار
-ارزیابی خود براساس نظرات دیگران
-پرسشهای کلیدی از کارشناسان کلیدی
ویژگیهای مرحله «پر کردن فاصلهها»
ویژگی پانزدهم: جنگیدن به خاطر کارکنان
- جنگیدن به خاطر کارکنان، در صدر امور قرار دارد.
- حمایت کارکنان از شما، مشروط به حمایت شما از آنان است.
- امتیاز و افتخار را بین کارکنان تقسیم کنید.
- کارکنان نیز میبایستی مدیران خود را از فعالیتهای خود آگاه سازند.
ویژگی شانزدهم: پذیرش اشتباه
- در صورت بروز اشتباه، آن را قبول کرده، اصلاح کنید و از تکرار آن بپرهیزید.
- تکرار اشتباه، مؤید عدم توجه به جزئیات، نگرش ضعیف و نیاز شدید به بهسازی وضعیت موجود است.
- اعتراف به اشتباه نباید منجر به شرمندگی شود.
ویژگی هفدهم: صراحت لهجه
- مدیران عالی، حوصله حاشیه رفتن ندارند.
- صریح و رک باشید. در غیر این صورت اصل مطلب را فراموش میکنید و مردد و آسیبپذیر به نظر میرسید.
- صراحت در صحبت و نگارش، مورد تأکید است.
ویژگی هجدهم: مهربانی
- مدیران عالی موفق، اثبات کردهاند که درعین صمیمیت و مهربانی، میتوان به امور رسیدگی کرد.
- مهربان بودن، بر نظام ارزشی ساده ذیل استوار است:
به مردم احترام بگذارید چرا که آنچه کشت کنید، همان را برداشت خواهید کرد.
ویژگی نوزدهم: کنجکاوی
- جریان رشد از کنجکاوی آغاز میشود.
- کلید کنجکاو بودن، طرز و تکنیک برخورد است.
- اطلاعات تازه را فرا بگیرید و اطلاعات قدیمی را شفاف کنید.
- اخذ اطلاعات نباید منجر به خدشهدار شدن عزت نفس طرف مقابل شود.
ویژگی بیستم: رقابتجویی
-زندگی شغلی یک مبارزه دائمی است، لذا طبعی رقابتجو داشته باشید.
- «سختی و مشقت مثبت» ناشی از مبارزه با حریف، مهارتهای شما را افزایش میدهد.
- در هر وضعیتی که هستید، برای «برد آسان» دعا نکنید.
- رقابتی را انتخاب کنید که به نفع شماست.
- رقابتهای آزمایشی را فراموش نکنید.
ویژگی بیست و یکم: انعطافپذیری
- انعطافپذیر بودن، به معنای بیاراده و سست بودن نیست.
- انعطافپذیر بودن، به معنای تعدیل واکنش خود نسبت به شرایط جدید است.
- انعطافپذیر بودن، موجب میشود براحتی بتوانید افکار قدیمی را از ذهن بیرون کنید.
ویژگی بیست و دوم: مهارت در قصهگویی
- مدیران عالی برای برقراری بیوقفه ارتباط، از لطایف و ظرایف موجود در داستانها استفاده میکنند.
- هدف از قصه، ارائه اطلاعات شفاف، مفید و مناسب است.
- در این ارتباط، توجه به نکات ذیل ضروری است:
-از تکرار داستانها خودداری ورزید.
-چنته خود را از قصه خالی نکنید.
* اگر میخواهید بدانید چرا یک مدیر مشهور است به کار زیردستانش توجه کنید.
* اگر میخواهید مدیر موفق و مؤثری باشید از هوشمندی و ارتقاء کارکنانتان نهراسید بلکه به آنها فرصت رشد بدهید. این مسأله چیزی از توانمندیهای شما نمیکاهد.
به قول بیل گیتس : مدیران موفق افراد باهوشتر از خود را استخدام میکنند
کارآفرینی مفهومی است که تاکنون از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است و همه بر این باورند که کارآفرینی (Entrepreneurship) موتور محرکهی توسعهی اقتصادی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. سه دلیل مهم کشورها برای توجه به مقوله کارآفرینی، تولید ثروت، توسعهی تکنولوژی و اشتغال مولد است. در حالی که در کشور ما به اشتباه این مفهوم صرفا با اشتغالزایی مترادف شده و فقط برای حل مشکل اشتغال به سمت کار آفرینی پیش میرویم. در اواخر دههی 70 در بسیاری از کشورهای پیشرفته به علت تغییر در ارزشها و گرایشهای جامعه و البته تغییرات جمعیت شناختی، موجی از کسب و کارهای کوچک و افراد خوداشتغال به وجود آمد. به علت تاثیرات عمیق این پدیده مطالعات زیادی از چهار دیدگاه اقتصاد، مدیریت، جامعهشناسی و روانشناسی انجام شده است. باوجود قدمت بررسی کارآفرینی و تلاش محققین فراوان، مانند سایر مفاهیم علوم انسانی ارائهی تعریفی قطعی و مشخص برای آن، کاری دشوار و حتی غیرممکن است. توجه به سیر تکاملی این مفهوم، خود شامل نکات جالبی است. در سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی، عوامل زیادی مانند ریسکپذیری، نوآوری و ... به این مفهوم اضافه شده است. در بخش حاضر، برای درک بهتر کارآفرینی، سیر تاریخی تعریف کارآفرینی و تغییر نگرش به آن از ابتدا تاکنون مورد بررسی قرار میگیرد.
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
ریشهی واژه کارآفرینی از کلمهی فرانسوی Entreprendre، اصطلاحا به معنای واسطه یا دلال، مشتق شده است. این واژه در طول زمان همراه با تحول شیوههای تولید و ارزشهای اجتماعی دچار دگرگونی و افزایش مفاهیم در بر گیرنده شده است. از آنجا که بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه تا حد زیادی در راستای توسعهی نظریهی کارآفرینی حرکت کرده است، مروری داریم به پنج دوره دگرگونی، در مفهوم کارآفرینی.
دورهی اول: قرون 15 و 16 میلادی «صاحبان پروژههای بزرگ»
اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه میشود. این دوره همزمان با دورهی قدرتمندی ملاکین و حکومتهای فئودالی در اروپا است. کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژههای بزرگ را بر عهده میگیرد و البته در این راه مخاطرهای را نمیپذیرد، زیرا عموما منابع توسط حکومت محلی تامین میشود و او صرفا مدیریت میکند. نمونهی بارز کارآفرین در این دوره معماران مسئول ساخت کلیسا، قلعهها و تاسیسات نظامی هستند.
دورهی دوم: قرن 17 میلادی «مخاطرهپذیری»
در این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد: مخاطره. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع، کارآفرینی را این گونه تعریف میکند: «کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت نامشخص میخرد، روی آن فرایندی انجام میدهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده میفروشد، از این رو مخاطرهپذیر است.» کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میگردید.
دورهی سوم: قرون 18 و 19 میلادی و اوایل قرن بیستم «تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنهی اقتصاد»
در این دوره ابتدا کارآفرین از تامینکنندهی سرمایه متمایز می گردد. یعنی کسی که "مخاطره" میکند، با کسی که سرمایه را تامین میکند، متفاوت است. ادیسون به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره پایهگذار فناوریهای جدید شناخته میشود، ولی او سرمایهی مورد نیاز فعالیتهای خود را از طریق اخذ وام از سرمایهگذاران خصوصی تامین میکرد. همچنین در این دوره میان کارآفرین و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده میشود. کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت میکند با شخصی که سود حاصل از توانمندیهای مدیریتی را دریافت میکند، تفاوت دارد.
دورهی چهارم: دهههای میانی بیستم میلادی «نوآوری»
مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل میشود. از تعاریف برآمده از این دوره میتوان موارد زیر را نام برد. کارآفرین فردی نوآور و توسعهدهندهی فناوریهای به کار گرفته نشده است (جوزف شومپیتر 1934). کارآفرینان کسب و کاری جدید را شروع میکنند در حالی که دیگران برخلاف آنان تغییرات اندکی در محصولات موجود میدهند.(ویکلن، 1979). مفهوم نوآوری میتواند شامل همه چیز، از خلق محصولی جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی جدید برای انجام کارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.
دورهی پنجم: دوران معاصر (از 1980 تاکنون) «رویکرد چند جانبه»
در این دوره همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریعکنندهی این ساز و کار، توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار میگرفت، ولی در این دوره توجه جامعهشناسان و روانشناسان نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگیهای کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است. از تعاریف شناخته شدهتر این دوره میتوان به مورد زیر اشاره کرد: کارآفرینی روند پویایی در جهت ابجاد و افزایش سرمایه است، این کار توسط کسی انجام میشود که مخاطرهی از دست دادن زمان یا فرصتهای شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت میپذیرد (رابرت رونستات، 1983).
امروزه واژهی کارآفرینی مفاهیم زیر را به ذهن متبادر میسازد:
نوآوری
مخاطرهپذیری
ایجاد یا تجدید ساختار یک واحد اقتصادی، اجتماعی
رضایت شخصی و استقلالطلبی
کارآفرین ایدهای را یافته و آن را تبدیل به فرصتی اقتصادی میکند. در فضای کسب و کار، فرصت، فکر نویی است که قابلیت تجاری شدن دارد. آگاهی از محیط، بازار و نیازهای مشتری و نگرش کارآفرین او را در یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری میدهد. سپس کارآفرین یک طرح تجاری مینویسد که در آن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت، مسائل حقوقی و قانونی شرکت، تأمین سرمایهی راهاندازی و رشد، سازماندهی و مدیریت کسب و کار را بررسی مینماید. در واقع کارآفرین مانند یک رهبر ارکستر وظیفه دارد که مهارتها و تواناییهای مختلف را در کنار هم جمع نماید و برنامهای تدوین شده ارائه دهد. همان طور که صدا باید دلنشین باشد، طرح نهایی کارآفرین نیز باید زیبا باشد.
دو رویکرد متفاوت به کارآفرینی وجود دارد: رویکرد شخصیتی و رویکرد رفتاری. در رویکرد شخصیتی، تمرکز بر کارآفرین و شناسایی ویزگیهای فردی اوست. در واقع این رویکرد تقدم زمانی دارد چرا که اول کارآفرینان وجود داشتند و بعد کارآفرینی به عنوان یک مفهوم مستقل به وجود آمد. در رویکرد رفتاری تکیه بر رفتارهای کارآفرین در فرآیند راهاندازی یک کسب و کار است. البته قابل ذکر است امروزه کارآفرین تنها یک جزء از فرآیند کارآفرینی است. در انتها، شاید بهترین تعریفی که میتوان ارائه کرد این است که کارآفرینی عبارت است از فرآیند نوآوری و بهرهگیری از فرصتها، با تلاش و پشتکار بسیار و همراه با پذیرش ریسکهای مالی، روانی و اجتماعی که با انگیزهی کسب سود مالی، توفیقطلبی، رضایت شخصی و استقلال صورت پذیرد (هیسریچ، 1985).
انواع کارآفرینی
علاوه بر کارآفرینی فردی، در دهههای اخیر دو واژهی کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی شرکتی نیز در ادبیات کارآفرینی به میان آمدهاند. علت رواج این مفاهیم، هماهنگی با تغییرات محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است. پینگات، کارآفرینی درون سازمانی را این چنین تعریف میکند: «کارآفرین درون سازمانی، رؤیاپردازی است که مسئولیت به ثمر رساندن یک نوآوری را در درون سازمان بر عهده میگیرد.» او ادامه میدهد «کارآفرین درون سازمانی ممکن است مبتکر یا مخترع باشد، اما همیشه فردی است که میداند چگونه یک ایده را به واقعیتی سودآور تبدیل کند.» کارآفرینی شرکتی شامل فعالیتهای رسمی و غیررسمی است که با هدف ایجاد کسب و کار جدید، محصول و فرآیندهای جدید و توسعهی بازار صورت میگیرد.
تحقیقات جدید سه مفهوم را در تعریف کارآفرینی شرکتی نام میبرند: تجدید راهبرد (نوسازی راهبردها/تجدید ساختار سازمان)، نوآوری (ارائهی چیز جدیدی به بازار) و کسب و کار درون شرکت (فعالیتهای کارآفرینانهی شرکتی که منجر به ایجاد کسب و کاری جدید در درون شرکت مادر میشوند). تمایل به این گونه کارآفرینی در پاسخ به افزایش سریع تعداد رقبا، عدم اعتماد به شیوههای سنتی کسب و کار، حرکت تعداد زیادی از افراد نخبه به سمت ایجاد کسب و کارهای کوچک مستقل، رقابت بینالمللی و نیاز به افزایش بهرهوری، افزایش یافته است. در شرکتهای جدید انقلاب جدیدی به سوی تسهیل امر کارآفرینی درون سازمانی و تقدیر از کارآفرینان درون سازمانی جریان دارد.
ایجاد تغییر و تحول مثبت در زندگی فردی و بالارفتن از نردبان موفقیت در زندگی آرزوی هرکسی است. اما به سلامت طی کردن پله های این نردبان مستلزم رعایت شرایط ذیل است :
(الف) روی هر پله نباید بیش از حد معمول مکث کرد؛
(ب) پس از پیمودن پله اول، نوبت به پله دوم می رسد؛
(ج) از نردبانی که پایه اش شکسته است نباید استفاده کرد؛
(د) باید ابتدا جای پا را محکم کرد و سپس قدم بعدی را برداشت؛
(ه) پس از استفاده از نردبان نباید آن راسرنگونش کرد.
و امــا نردبان موفقیت شش پله داردکه گذراندن هریک از آنها اگر به درستی و با کیفیت مطلوب صورت گرفته باشد و شرایط پیش گفته رعایت شده باشد به تدریج شما را به پیروزی و کامیابی نزدیک تر می کند:
پله اول - خودشناسی و خودباوری:
در اینجا شما باید به نداهای درونی که از اعماق وجودتان برمی خیزد توجه کنید و آرزوهای قلبی تان را دریابید. سعی کنید از طریق تفکر و تجزیه و تحلیل خود، تواناییها واستعدادهایتان را کشف کنید.
وقتی که وارد جزیره ناشناخته وجود خویش می شوید چیزهای شگفت انگیزی را مشاهده خواهید کرد. سپس خود را باور کنید و به خود، تواناییها و قدرتمندی تان ایمان بیاورید. بگویید: می توانم لذت و احساس خوشایندی که در هنگام گفتن می توانم در شما پدید می آید با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. اگر شما اطمینانی مطلق که ناشی از ایمان قوی است در خود به وجود آورید در آن صورت واقعاً به انجام هر کاری قادر خواهید بود ولو اینکه دیگران به غیرممکن بودن آن ایمان داشته باشند پس به خودتان تکیه کنید و همه چیز را از خودتان بخواهید، تنها شما هستید که سرنوشت خود را معین می کنید. متاسفانه اکثر مردم اشتباهات و اهمال کاریهای خود را در زندگی به گردن تقدیر می اندازند.
پله دوم - هدفگذاری :
وجود هدف برای تعیین جهت حرکت ما در مسیر زندگی ضروری است. وقتی هدفی روشن و چالش برانگیز در پیش داشته باشیم که کمترین تردیدی درباره آن به خود راه ندهیم احساسی عالی به مـا دست می دهد.پس براساس استعدادها، قابلیتهــا و خواسته های واقعی خود اهداف بلندمدتی را برگزینید.بهتـــر است اهداف چندجانبه ای را در زمینه های علمی و تحصیلی، جسمانی و سلامتی، مذهبی، معنوی، شغلی و مالی و... انتخاب کنید. از این طریق تمام ابعاد وجودی خویش را گسترش می دهید. این اهداف را به طور واضح و دقیق مشخص کرده و حتماً برروی کاغذ بنویسید. زمان لازم برای رسیدن به آنها را تعیین کنید و نیز توجه داشته باشید که اهداف باید در باورتان بگنجد و شوروشوقی را در شما برای رسیدن به آنها ایجاد کند.اهداف خود را همیشه همراه خود داشته باشید و هر روز آنها را مرور کنید و از خود بپرسید:
امروز چه کاری (هرچند کوچک) در راستای اهداف خود انجام داده ام؟ و هر از گاهی به بررسی آنها بپردازید شاید متوجه شوید که اهدافتان خیلی کم بینانه و یا خیلی بلندپروازانه و غیرواقعی است در این صورت به تعدیل آنها پرداخته و حالت متعادلی را به وجود آورید.
پله سوم - برنامه ریزی :
برنامه عبارت است از: تعیین اهداف جزئی و کوتاه مدتی - که در راستای اهداف بلندمدت قراردارند - و راه رسیدن به آنها.و برنامه ریزی تلاشی ذهنی است که قبل از تلاش فیزیکی یا اقدام به انجام کار صورت گرفته و راه تحقق این اهداف تفکیک شده را معین می کند.
برای طراحی برنامه ای کارآ و اثربخش باید از تمام واقعیتهای مربوط موجود اطلاع حاصل کرده و با دیدی همه سونگرکه فرصتها و محدودیتهای محیطی (بیرونی) و قوتها و ضعفهای فردی (درونی) را مدنظر قرار می دهد برنامه ای مناسب و انعطاف پذیر در جهت نیل به اهداف تدوین کرد.
در یک برنامه خوب فعالیتی که باید انجام شود، روش انجام، زمان و مکان، منابع لازم و... قید می شود.
پله چهارم - عمل و تلاش آگاهانه:
همه انسانهای مــوفق اهل عمل و تلاش اند. کسانی کــــه همواره در مورد اهدافشان سخن سرایی می کنند و هرگز دست به عمل نمی زنند موفقیتی نخواهند داشت. موفقیت هیچ ارتباطی به شانس ندارد. هرچه بیشتر تلاش کنیم و از خود فعالیت و حرکت نشان دهیم به همان اندازه به مــــوفقیت نزدیکتر می شویم.
از آنجا که عمر علاوه بر طول، عرض و عمق هم دارد. هرچه شدیدتر و بهتر کار کنید بیشتر زندگی می کنید، چرا که به عرض زندگیتان می افزایید و در نتیجه شاداب تر، سرزنده تر و راضی تر خواهید بود. لذا شما باید حرکت کنید. حرکت باعث رشد و باروری اعتماد به نفس می شود. مستقیماً وارد عمل شوید و دست به اقدام بزنید زیرا که اقدام ترس را از بین می برد.
بگویید: باید همین الان شروع کنم و شروع کنید صبر نکنید تا اوضاع مساعد شود، زیرا هیچ وقت نمی شود. انتظار برای فراهم آمدن شرایط مطلوب انتظاری است که تا ابد به درازا می کشد.
در عین حال، باید توجه داشته باشید که تلاشهایتان آگاهانه، حساب شده و منظم باشد و کارها را از روی فکر و ذکاوت انجام دهید. همیشه به دنبال بهترین راه ممکن باشید. همیشه راه بهتری برای انجام کارها وجود دارد.
پله پنجم - پشتکار و استقامت، صبر و انعطاف پذیری:
الف - پشتکـــار :
وقتی کـــه وارد صحنه می شوید و دست به عمل می زنید قسمت عمده ای از کار را به انجام رسانیده اید اما برای تحقق هدف و کسب نتیجه باید حتماً پشتکار به خرج دهید و پیگیر باشید. پیگیری کارها مغز را فعال و امید به موفقیـت را در شـخص بارور می سازد.
اگر در کارها جدیت نداشته بــــــاشیم بی استعدادترین افراد مصمم و بااراده نیز از ما پیشی خواهند گرفت چرا که فقدان استعداد، با مقاومت، سختکوشی ، نظم ، دقت و صبر وشکیبایی قابل جبران است.پس عزمی آهنین و راسخ پیشه کنید. هرگز از تلاش و کوشش خسته نشوید، آخرین کلید باقیمانده شاید بازگشاینده قفل در باشد.
ب - صبر :
صبر داشته باشید، نگذارید مشکلات و موانع شما را ناامید کند. از مشکلات درس بگیرید و از هر خطایــی تجربه ای کسب کنید.
ج - انعطاف پذیری:
در زمینه راههای رسیدن به هدف تعصب نشان ندهید و به یک راه معین نچسبید. به دنبال هدف نهایی باشید اما در عقاید خود خشک نباشید و قابلیت انعطاف داشته باشید. با دوباره سنجی برنامه هایتان دست به ابتکارات و ابــداعات جدید بزنید و راه حلهای آسانتر و عملی تر را جستجو کنید. وقتی که صبر و استقامت و انعطاف پذیری از خود نشان دادید کامیابی شما را در برمی گیرد و طعم پیروزی را می چشید.
پله ششم . نتیجه گیری:
درصورتی که پله های قبلی به خوبی پشت سر گذاشته شود نتیجه دلخواه خود بخود به دست می آید حتی اگر نتیجه موجود دلخواه و مطلوب شما نباشد جای هیچگونه ناراحتی و تاسف نیست. اصولاً هر وضعیتی مانند سکه یک روی خوب و یک روی بد دارد، آن روی خــوب را پیدا کنید و جنبه های مثبت را ببینید. شکست ظاهری پلی است به سوی پیروزی حقیقی.
از خود دو سوال بپرسید:
1 - اشکال کار کجا بود؟ 2 - راههای جدید کدامند؟ و مجدداً و خلاقانه تر اقدام کنید.